عمومی

شوهر آهو خانم در مسقط

«غروب یکی از روزهای زمستان سال 1313 بود، آفتاب گرم و دل انگیزی که قبل از ظهر بر شهر زیبای کرمانشاه تابیده بود، تلاش زیادی می کرد تا آخرین آثار برف شب قبل را از بین ببرد، آسمان صاف، کبوترها. که در میان درختان کوچه ها، در میان مه بی رنگی که از زیر پاهایشان برمی خیزد، لانه ساختند، از لذت های غرورآمیز و مستی شاد بودند، گویی غریزه به آنها گفته بود که روزهای برف و باران گذشته است. فصل شادی و مستی فرا رسیده بود؛ این سخنان آغازین کتاب شوهار آهو خانم نوشته علی محمد افغانی است که توسط انتشارات «نگاه» منتشر شده است.

من بارها درباره کتاب ایرانی شنیده ام. شگفت انگیزترین چیز نام نویسنده بود. او در سال 1303 در کرمانشاه به دنیا آمد، خانم علاوه بر مرد آهو، کتاب های دیگری از جمله «سندخت»، «همسفرها»، … این کتاب را در آخرین سفرم به تهران خریدم. یکی از کتاب هایی بود که دیر خوانده می شد. همیشه به این فکر کرده ام که چرا این کتاب مهم را که بسیاری از بزرگسالان از آن استقبال می کنند، نخوانده ام. «نجف دریا بندری» این اثر بین آثار تولستوی و بالزاک است. «محمدعلی اسلامی ندوشن» درباره این کتاب نوشت: پس از خواندن کتاب «شوهر آهو»، من مردی هستم که خواب شگفت انگیزی دیده ام و نمی توانم آن را برای دیگران توضیح دهم. در این عصر جنگ و شرم و وسط خودنمایی، جای این همه شور و شوق مریض و نوشته های کثیف و آلوده است که از دیدن چنین کتابی زبان تعجب نمی کند. «سیروس پرهام» نیز نوشت: مستعدترین داستان نویس ایران در زمانی غیرمنتظره وارد عرصه شد.

این کتاب در عین حال انبوهی از ضرب المثل ها و ضرب المثل های شناخته شده در زبان فارسی است. در پایان کتاب جالب اینجاست که تمامی این ضرب المثل ها به ترتیب حروف الفبا آمده است. گفت و گوی مردم نه تنها به زبان کوچه و بازار نوشته می شود، بلکه کلمات و عبارات بلند زیادی نیز در آن به کار می رود و ضرب المثل ها در بسیاری از گفتگوها نقش بسزایی دارند. گاهی فکر می کنم شخصیت هایی با این قسمت ها و این سطح سواد می توانند از این نوع جملات استفاده کنند؟ اما خیلی زود به زبان کتاب عادت کردم. زبانی پر از سادگی، زیبایی و معنویت.

چرا باید کتاب بخوانیم؟ آیا این کتاب فقط برای افراد ثروتمند و متوسط ​​است که می توانند اوقات فراغت خود را با خواندن آن پر کنند؟! آیا کتاب یک کالای لوکس است؟! آیا می توان با خواندن کتاب و سفری آرام مانند آنتالیا خلاء را پر کرد و بدون توجه به گذشت زمان از آن لذت برد!؟

احتمالاً می توان به سؤالات بالا پاسخ داد: بله! کتاب گاهی اوقات می تواند ابزاری برای از بین بردن زمان خسته کننده باشد، اما تمام اهداف خواندن یک کتاب و همه کتاب ها را نمی توان در این تعریف گنجاند. به نظر من کار خلاق نیاز به تفکر خلاق هم دارد. کار بدنی شگفت انگیز و دیدنی به همان اندازه که کار قهرمانان ورزشی نیاز به بدنی آماده و فعال دارد. کار آفرینش هنری نیز نیازمند ذهنی آماده و قوی است. تخیل یک عنصر ضروری و مهم در کار هنری است و البته تخیل نیاز به برنامه ریزی و پرورش دارد. خواندن کتاب باعث رشد افکار و احساسات انسان می شود و افکار نیاز هر فردی است. تخیل راهی برای در آغوش گرفتن این دنیا، پیروزی در نبردهای نابرابر، رسیدن به اهداف دست نیافتنی و رسیدن به هر آرزوی ناممکنی است! ما انسان ها به رویاهای فردی و جمعی خود نیاز داریم. افسانه ها و افسانه هایی که مردم به آن معتقدند گاهی بسیار مهم و دلیل وجود گروه است.

آنچه این کتاب را در برابر رسانه قدرتمندتری مانند فیلم زنده می کند، وجود یک عنصر داستانی است. خواندن کتاب با لذت عاطفی همراه است. من به عنوان خواننده شوهر آهو خانم، همسرش سید میران و دوستش هوی هما و همه آدم ها و مکان ها را در ذهنم تصور می کنم و خودم را می سازم اما در این فیلم این آدم ها برای من ساخته شده اند. زندگی بدون اینکه من نقش مهمی در ساختنش داشته باشم!

اما مطالعه این کتاب جنبه مهم دیگری نیز دارد و آن درک یک دوره طولانی از تاریخ است، به خصوص اگر کتاب به صورت واقع گرایانه نوشته شده باشد، می تواند منبع قابل اعتمادی برای شناخت محیط و وقایع گذشته باشد. آیا می توان بدون خواندن کتاب «جنگ و صلح» تولستوی گفت که از حمله روس ها و ناپلئون به این کشور خبر داریم. یادم هست که این شاهکار نویسنده روسی را در دوران دانشجویی در شیراز خواندم و بدون شک بعد از خواندن جنگ و صلح به آدم دیگری تبدیل شدم و اولین چیزی که کنار گذاشتم تئوری توطئه رایج در پژوهش بود. . فرهنگ، سیاست و تاریخ

کتاب 789 صفحه ای «مرد آهو خانم» که اولین بار در سال 1340 منتشر شد، بررسی عمیق یک دوره مهم و حساس ایران است. سال هایی که رعایت قانون کشف حجاب و استفاده از کلاه «شاپو» در ایران قانونی بود. سید میران شوهر آهو خانم عاشق زن یکی از مشتریان نانوایی اش شد. هما به عنوان هو وارد این خانه می شود. هما از یافتن حجاب خوشحال است و آن را عاملی برای پیشرفت زنان می داند. اما آهو شوهرش را از دست داده و شاهد عشق او در کوچه و خیابان است.

چندی پیش دوست عزیزم “ایرج اسماعیل چور” در واکنش به اتفاقات اخیر ایران سوال جالبی را در شبکه های اجتماعی مطرح کرد که چرا می گویند “حجاب را فاش کن”!؟ واژه کشف اغلب در موقعیت های مثبت به کار می رود و چرا پلیس در ایران این روزها رفع حجاب را جرم می داند و حجاب را به عنوان حجاب کشف می نامد!؟

همسر دوم سید میران، هما، بر خلاف میل شوهر معروفش بدون حجاب در خیابان های کرمانشاه می رود و با حجاب موافق است. او متوجه می شود که بدون حجاب دنیا و آسمان به هم دوخته نمی شود و سید میران به عنوان سرپرست نانوایان او را به جای همسر اولش آهو به مراسم فرمانداری می برد زیرا طبق قانون هر دو مرد. و زنان باید برای مراسم لباس نو بپوشند. اما آهو ترسیده و مقید شده و از خواسته های شوهرش متعجب شده و منتظر است که روزی این ظرف شرم از پشت بام بیفتد. سید میران اما از هما می‌خواهد که معشوقه‌اش در خانه بسته شود تا شبش روشن شود. به دوستم ایرج نوشتم که عبارت کشف حجاب را حتماً ضدحجاب ابداع کرده بود که می خواست زنان از خودشان مطلع شوند و آن را کنار بگذارند. همه می دانیم که در پایان ماجرا چه اتفاقی افتاد و در نهایت قوانین قانونی شدن حجاب برای زنان و لباس و کلاه غربی برای مردان ایرانی. با تبعید اجباری رضاشاه همه چیز به فراموشی سپرده شد و دولت لباس مردم را رها کرد!

عید قربان امسال بود و برای تبریک عید به دیدار همسایه عمانی خود در مسقط رفتیم. روزهای عید قربان و عید فطر خیابان های مسقط را یادآور روزهای نوروزی ایران می کند. زن و مرد و بچه هایشان با لباس های نو و با لباس های کامل و زیبا جلوی در خانه می ایستند و می خواهند وارد آن شوند. در باز است. مرد با لباس رسمی عمانی به راه می افتد و فرزندان و همسرش به دنبال او می آیند. کوچکترین بچه که لباس عمانی و کلاه کوچک عمانی هم به تن دارد، می خواهد در را ببندد که پدرش مانع می شود و می گوید امروز عید است و مهمان می آیند.

در عمان، نام خانوادگی که نشان دهنده قومیت افراد است، بسیار مهم است و می تواند حاوی اطلاعات مهمی درباره تاریخچه هر فرد باشد. به عنوان مثال، نام های المحروقی، الشنفری، الکلبانی، العجمی، الفارسی، الخنجی، الرئیسی ممکن است نشان دهنده این باشد که ریشه این شخص از کجا می آید یا دینی که دارد. آیا از طریق اسامی این قبایل می توان بهتر فهمید که اهل عمان هستند و آیا از خانواده هایی هستند که مدت ها پیش از خارج از عمان به این کشور مهاجرت کرده اند؟ همسایه ما یک نام قومی هم دارد که شاید ریشه ایرانی داشته باشد. وارد خانه اش شدیم. هم زن و هم مرد به استقبال ما آمدند. زن با حجاب کامل. ما را به اتاقی به نام مجلس راهنمایی کرد. خرما و حلوا و قهوه عمانی آوردند و با ما خیلی خوب برخورد کردند. در عمان به ایرانی ها احترام می گذارند و ما همیشه احساس خوبی داشته ایم. این خانواده به تجارت و بازرگانی اشتغال دارند و در حرفه خود مشهور و موفق هستند. او هنوز در ایران به خصوص در بندرلنگ اقوام دارد و مرد خانواده توضیح داد که چند ماه پیش در ایران بوده و به دیدار اقوامش رفته است. فارسی خیلی کم می داند. بچه هایشان هم چند کلمه فارسی بلدند. بحث شد که چرا پدر و مادرش چند دهه پیش از ایران به عمان آمدند. شروع به توضیح به زبان انگلیسی و عربی کرد و در حین گفتگو کلمه کشف حجاب را ذکر کرد. حالا خیلی خوشحالم کرد. من هم سوالات زیادی پرسیدم و آنها برایم توضیح دادند که چون دولت ایران آنها را مجبور به پوشیدن لباس های غربی و افشای حجاب زنان تاجر در مراسم دولتی و منطقه ای کرده است، برخی از خانواده های تجاری تصمیم به ترک کشور و آمدن به عمان گرفته اند. لباس کارگر بپوشند او نداشت.

یاد سید میران افتادم. یاد آهو خانم که نمیتونست بدون حجاب تو جمع ببینه. یاد همایی افتادم که از وجود حجاب خبر نداشت و آن را فرصتی برای نشان دادن برابری با مردان دیدم.

در عمان هنوز زیاد به لباس مردم اهمیت نمی دهند، اما به لباس عمانی احترام می گذارند و تعویض آن را ممنوع می کنند. اکثر سایت‌های شبکه‌های اجتماعی به راحتی در دسترس مردم هستند و اگر کسی بگوید اینترنت باعث شده دختران و پسران ما کنترل خود را از دست بدهند، برایشان مهم نیست که چه می‌گویند. روزه گرفتن و نماز خواندن در بین جوانان به راستی یک فضیلت است و حتی اگر واقعاً روزه نگیرد به دیگران احترام می گذارد. قوانینی علیه روزه وجود دارد، اما می توان فهمید که اغلب به افراد خارجی که اکثر آنها غیر مسلمان هستند داده و اعلام می شود. حجاب برای زنان عمانی اختیاری است، اما توجه دختران و زنان با دیدن آن مورد توجه قرار می گیرد. هیچ تور با راهنما در عمان وجود ندارد. معروف است که اخیراً حجاب زنان عمانی لباس های زیبایی با طرح های جالب داشت که هنگام پوشیدن آن زیبا و زیبا بود، اما امروزه لباس های مشکی بلندی به نام «ابایا» حاصل آن است. سمت ها را ترک نکرد. در یکی از آخرین بازدیدهای مرحوم سلطان قابوس از دانشگاه سلطان قابوس، از دانشجویان دختر خواسته شد از پوشیدن «بایا» سیاه خودداری کنند و از لباس سنتی عمانی استفاده کنند. این داستان مورد پسند برخی از افراد سنتی و محافظه کار نبود. خارج نشینان و خارجی ها نیز حق انتخاب حجاب را دارند، اما مهم این است که حجاب را به حداقل برسانند، به ویژه در ماه رمضان که در کشور جشن گرفته می شود.

در ایران، زنان و لباس‌هایشان هنوز یک مسئله بزرگ در سیاست و جامعه است و دولت به شدت نگران پوشش مردم است. شوهر آهو خانم بعد از این عید دیدنی بالاترین قیمت رو برام گرفت. اگر آن را نخوانده اید، آن را از دست ندهید.

دکمه بازگشت به بالا