عمومی

پیروزی‌های محیط زیستی در سال 1402

نیازی به گفتن نیست که فشار انسان بر کره‌ی زمین در نظام سرمایه‌داریِ حاکم بر جهان که تولید را نه برای برآورده ساختن نیازهای بشر، بلکه برای به دست آوردن سودِ هرچه بیشتر پیش می‌برد، همچنان در حال تخریب این سیاره‌ی زیبا و آلوده کردن همه‌ی محیط‌های انسانی و طبیعی است، اما پیگیری‌های مردمی توانسته در بسیاری زمینه‌ها آهنگ تخریب و آلوده‌سازی را کند کند.

اقتصاد حاکم بر ایران، هم زیاده‌خواهی‌های نظام سرمایه‌داری را دارد و هم بی‌انضباطی شیوه‌های مالیِ مبتنی بر پنهان‌کاری و ریاکاری و سرمایه‌خواری از محل منابع ملی. از این‌رو، محیط‌های طبیعی کشور به شکل بی‌رحمانه‌ و به میزانی بالاتر از میانگین‌های جهانی در حال فرسوده و آلوده شدن است. نمونه‌ی آشکار و تراژیک این قضیه را به شکل فرسایش خاک، این گران‌بهاترین سرمایه‌ی طبیعی، در سیمای کوهستان‌های چاک‌چاک و دشت‌هایی که به سنگ بستر رسیده‌اند می‌توان دید. با این حال، آگاهی و اقدام‌های مردمی توانسته در بسیاری زمینه‌ها بر رفتارهای غارتگرانه و کوته‌بینانه‌ی ضد محیط زیست مهار بزند. در زیر به چند مورد اشاره می‌کنم؛ با این توضیح که این‌ها فقط چند نمونه از چیزهایی هستند که در سال گذشته من کم‌وبیش در جریان آن‌ها قرار گرفته‌ام و قطعاً کارهای بس بیشتری در این زمینه صورت گرفته است. نکته‌ی دیگر این که رویدادها و فعالیت‌های زیر، به ترتیب تاریخ و اهمیت ردیف نشده‌اند.

برنامه‌های قُرُق مردمی؛ در گوشه‌وکنار کشور، اهالی محل با الگوبرداری از شیوه‌های بومی و کهن مدیریت مرتع و جنگل، و در همکاری با افراد و گروه‌های مدافع محیط زیست و مدیران محلی و منطقه‌ایِ منابع طبیعی، پهنه‌هایی از محیط طبیعیِ پیرامون روستا یا شهر خود را برای حفاظت قرق کرده‌اند. قرق و جلوگیری از چرای دام در قطعه‌ای از یک مرتع یا جنگل می‌تواند یک «بانک ژنتیکی» از بذر یا ریشه و ریزوم گیاهان فراهم آورد و به رویش در مراتع اطراف کمک کند، پناهگاهی بشود برای حیات وحش، و الگویی باشد برای استفاده‌ی تناوبی از قطعه‌های گوناگون با هدف رفع فشارهای مخرب بر مرتع یا جنگل. در سال 1402 نمونه‌هایی از این دست فعالیت‌ها را در منطقه‌ی الگن (استان کهکیلویه و بویر احمد)، منطقه‌ی روتخلی (شهرستان گچساران، استان خوزستان)، و دینارکوهِ استان ایلام دیده‌ایم.

نهال‌کاری سازگار با محیط زیست؛ در دهه‌های گذشته، بسیاری از برنامه‌های نهال‌کاری در پهنه‌های طبیعی با دستکاری شدید در وضع زمین و با استفاده از نهال‌های غیربومی انجام شده است. برای نمونه می‌توان به کاشت تک‌گونه‌ایِ تاغ در حاشیه‌ی کویر و یا جنگل‌کاری با کاج و سرو نقره‌ای در استان‌های شمالی و حاشیه‌ی شهرهای بزرگ اشاره کرد که هر کدام آسیب‌هایی به زیستبوم‌ها وارد کرده یا کارایی پیش‌بینی شده را نداشته‌اند. در چند سال اخیر، گروه‌هایی از پژوهشگران و کنشگران، با بررسیِ انتقادی این‌گونه نهال‌کاری، موضوعِ احیای اکولوژیک جنگل‌ها و مراتع را مطرح کرده‌اند. همچنین به مهم‌تر بودن حفظ درختانِ موجود در مقایسه با کاشت نهال‌های جدید، یا به ضرورتِ فرصت‌دهی برای بازگشت توده‌های درختیِ اولیه پرداخته‌اند. چنین بوده که رویکرد به گونه‌های گیاهی بومی و خودداری از کاشت تک‌گونه‌ای کم‌کم جای خود را در برنامه‌های دولتی و غیردولتی باز کرده است.

بهبود وضع پارک ملی گلستان؛ در پی چند سال مدیریت کارآمدِ مهدی تیموری که در سمَت رییس این پارک فعالیت داشت و توانست مشارکت جامعه‌های محلی اطراف پارک را برای حفاظت از این گنجینه‌ی بی‌مانند طبیعی جلب کند، شمار کل و بز و قوچ و میش‌ها و دیگر گونه‌های شاخص پارک افزایش چشمگیر یافت.

تلاش برای ثبت ملی و جهانی کوه‌ها؛ کنشگران محیط زیست شاهرود در سال‌های گذشته توانستند با دلایل قوی نشان دهند که کوه شاهوار فقط با تأمین آب می‌تواند برای منطقه و کشور ارزشی بس بیشتر از ارزشی که سنگ آلمینیوم فراهم می‌کند، ایجاد کند و از این طریق، با جلب نظر مسئولان جلوی تخریب‌های ناشی از برداشت سنگ بوکسیت را گرفتند. آنان در ادامه‌ی فعالیت‌های خود، توانستند در سال 1402 کوه شاهوار را به‌عنوان یک اثر طبیعی ملی به ثبت برسانند.

کوه‌نوردان و کنشگران حوزه‌ی محیط زیستِ کوهستان هم که از سال‌ها پیش پیگیر رفع فشارهای نامتعارف بر کوه دماوند بوده و توانسته‌اند این نماد ملی را در فهرست آثار ملی سازمان محیط زیست و سازمان میراث فرهنگی به ثبت برسانند، در این سال همچنان پیگیر ثبت شدن دماوند در فهرست میراث‌های بشری بودند که به نظر می‌رسد پرونده‌ی مربوط تا حد زیادی در سازمان میراث فرهنگی پیش رفته است.

ثبت رسمی «روز ملی دماوند»؛ سیزدهم تیر که در فرهنگ کهن ایران روز جشن تیرگان بوده، از سال 1383 از سوی انجمن کوه‌نوردان ایران روز ملی دماوند خوانده شد. پیگیری‌های کوه‌نوردان و کوه‌دوستان سرانجام به این نتیجه رسید که این مناسبت در تقویم رسمی کشور هم ثبت شود.

تطبیق جشن‌های کهن با کنش‌های محیط زیستی؛ گذشته از جشن تیرگان (و سیزده به‌در) که به انگیزه‌ای برای فعالیت محیط زیستی بدل شده، چند جشن دیگر مانند “نوروز رودها” (نوزدهم اسفند) و جشن مهرگان (با عنوانِ “مهرگان کوهستان” از چهارم تا پانزدهم مهرماه) از سوی گروه‌های مردمی به‌عنوان مناسبت‌هایی برای پاک‌سازی رودها و کوه‌ها معرفی شده و در سال گذشته چند برنامه‌ی پاک‌سازی کوه و رودخانه به این مناسبت‌ها برگزار شد .

استفاده از ظرفیت‌های حقوقی؛ شماری از کنشگران محیط زیست در این سال با طرح دعواهای حقوقی یا ارسال اظهارنامه‌ی رسمی خطاب به مدیران آب، محیط زیست، منابع طبیعی، و… که در روندهایی غیرقانونی برنامه‌های انتقال آب یا سدسازی و… را پیش برده‌اند، توانستند این مقام‌ها را به پاسخ‌گویی وادار کنند. در چند مورد هم دادگاه‌ها رای‌های بسیار خوبی به نفع محیط زیست صادر کردند که برای نمونه می‌توان به رای شعبه‌ی 9 دادگاه حقوقی یاسوج درباره‌ی سد خرسان سه اشاره کرد. در این رای مفصل و بسیار مستدل، شاید برای نخستین بار یک مرجع قضاییِ ایران به «حق بر محیط زیست» به‌عنوان یک رکن از حقوق همگانی انگشت گذاشته است.

این پیگیری‌های حقوقی، پس از سال‌ها ابراز تردید درباره‌ی امکان ورود شخصیت‌های حقیقی و حقوقیِ عادی جامعه در موضوع‌های مرتبط با محیط زیست یا میراث فرهنگی (با این ادعا که ذینفع یا “متولی” این موضوع‌ها سازمان‌های دولتی مربوط هستند) نشان داده که مردم می‌توانند در دفاع از حقوق عمومی و بین‌نسلی، به طرفیت دستگاه‌ها و مدیران دولتی طرح شکایت یا اعلام جرم کنند.

سند ملی امنیت غذایی؛ در این سند که در اردیبهشت صادر شد، برای نخستین بار چند موضوع مهم که سال‌ها از سوی پژوهشگران مستقل و کنشگران محیط زیست بیان می‌شد، مطرح شده است. از جمله می‌توان به برنامه برای کاهش ضایعات کشاورزی از سی درصد به پانزده درصد، و رساندن بهره‌وری آب از یک کیلو و سیصد گرم محصول به ازای مصرف یک مترمکعب آب به دو کیلو و ششصد گرم اشاره کرد.

کاهش آتش‌سوزی جنگل‌ها و مراتع؛ سال 1402 هم مانند سالِ پیش از آن بسیار کم‌بارش و خشک بود، اما تعداد و گستره‌ی آتش‌سوزی در عرصه‌های طبیعی کم‌تر از سال‌های پیش از 1401 بود. دلیل این کاهش تا حد زیادی افزایش آگاهی و حساسیت مردم، و مجهز شدن گروه‌های خودجوشِ مردمی و مأموران به وسایل مهار آتش بوده است.

جمع شدن بازار پرنده‌فروشی فریدونکنار؛ این بازار غیرقانونی، سال‌ها محل فروش پرندگان مهاجری بود که برای زمستان‌گذرانی به آبگیرهای منطقه می‌آمدند، اما به شکل بی‌رحمانه و به تعداد بسیار زیاد صید می‌شدند.

جلوگیری از “کوه‌خواری” در محل معدن راشک؛ معدن سرب راشک در کلاردشتِ مازندران به دلیل تمام شدن ذخیره، در اوایل دهه‌ی شصت تعطیل شد. اما افرادی با ادعای داشتن حق بهره‌برداری تحرکاتی را در آن محل شروع کردند که آشکارا نشان از قصدِ ساخت‌وساز در این منطقه‌ی جنگلی داشت. اما هشیاری اهالی محل و اقدام شماری از مقام‌های مسئول توانست این فعالیت را متوقف کند.

ممنوع شدن ورود خودرو به پارک جنگلی النگدره؛ در بیشتر پارک‌های جنگلی کشور، ورود خودروها و موتورسیکلت‌ها سبب آلودگی هوا، آلودگی صوتی، وارد شدن استرس به حیات وحش، و فرسایش شدید خاک می شود. ممنوع شدن ورود وسایل نقلیه‌ی موتوری به النگدره که در پی درخواست‌ها و پیگیری‌های دوستداران محیط زیست صورت گرفت، سبب بازگشت آرامش به منطقه شده و می‌تواند الگویی باشد برای دیگر پارک‌های جنگلی.

اعتراض‌های مردمی به آلودگی هوا؛ اراک و اردکان از شهرهایی بودند که اهالی آن چندین راه‌پیمایی پرجمعیت در دفاع از حق خود برای برخورداری از هوای پاک داشتند. اراکی‌ها مصرانه خواستار توقف سوزاندن مازوت در نیروگاه‌ها بودند و اردکانی‌ها به بی‌مسئولیتی کارخانه‌ها در کنترل آلودگی اعتراض داشتند. این کنش‌های حق‌خواهانه قطعاً در درازمدت اثر خود را بر بهتر شدن وضع هوا خواهد داشت.

توقف عملیات سازه‌ای در بوستان قیطریه؛ در اسفند ماه ناگهان حصارهایی در بخشی از این بوستان تاریخی و ارزشمندِ شمال تهران سر برافراشت که نشان از قصد بر ساخت‌وساز در این بخش (گویا توسط شهرداری منطقه) داشت. پیگیری سریع سازمان‌های مردم‌نهاد و رسانه‌ها، و همراهی ارزنده‌ی شورای شهر موجب اعلام غیرقانونی بودن این اقدام و جمع شدن حصارها شد.

توقف برج‌سازی در شمال باغ ملی گیاه‌شناسی؛ در زمین‌های شمال این باغ ارزشمند که جزو آثار ملی به ثبت رسیده، برج‌های زیادی ساخته شده که هم چشم‌انداز باغ را مخدوش کرده و هم به منابع آب زیرزمینی آسیب رسانده است. در سال گذشته، دامنه‌ی این ساخت‌وسازها به فاصله‌ی چند متری ضلع شمال باغ رسید. پیگیری حقوقی مدیران باغ و فشار افکار عمومی سبب شد که در اواخر سال شهرداری تهران اعلام کند که قرار شده حقوق مالک پروژه (تعاونی ارتش) برای ساخت برج در این نقطه، به جای دیگری منتقل شود.

آموزش‌های مردمی؛ در این سال، همچنان گروه‌های محلی و سازمان‌های مردم‌نهادِ بی‌شمار به آموزش و ترویج مبانی حفظ محیط زیست مشغول بودند. هزاران خبر و یادداشت و مقاله‌ی محیط زیستی به دست افراد داوطلب نوشته و منتشر شد؛ میلیون‌ها محتوای محیط زیستی در فضای مجازی پخش شد؛ فیلم‌ها و عکس‌های فراوان همرسانی شد و مجموع این‌ها، آگاهی و حساسیت همگانی در زمینه‌ی محیط زیست را بسیار بالا برد و لزوم نگاهداشت میراث‌های طبیعی را به بخشی از وجدان همگانی بدل کرد.

جایزه‌های محیط زیستی؛ به جز جایزه‌ی ملی محیط زیست که از سوی سازمان حفاظت محیط زیست داده می شود، سازمان‌ها و افراد غیردولتیِ چندی هم به معرفی فعالان محیط زیست پرداختند و جایزه‌هایی به آنان دادند. برای نمونه می‌توان به جایزه‌ی مهرگان، جایزه‌ی دکتر رادمنش، جایزه‌ی سپیدار و جایزه‌ی مرکز صلح و محیط زیست اشاره کرد.

فعالیت‌های اجراییِ مردمی؛ گروه‌های محلی و سازمان‌های مردم‌نهاد فقط به کار آموزشی و ترویجی مشغول نبوده‌اند، بلکه در زمینه‌های بسیار متنوعی فعالیت مشخصِ اجرایی هم داشته‌اند که برای مثال می‌توان اشاره کرد به: صدها برنامه‌ی پاک‌سازی کوه و دشت و یا شهر و روستا (برای نمونه: پاک‌سازی دریاچه‌ی زریوار)، تشکیل گروه‌های محلی مهار آتش‌سوزی جنگل و مرتع، مراقبت از مرال‌ها در چند منطقه از مازندران در فصل گاوبانگی، تثبیت ریشه‌ی درختان کهنسالی که بر اثر رانش و فرسایش خاک در معرض نابودی بودند (طرح “درختان ریشه در باد”)، مشارکت در برنامه‌های کاشت بذر و نهال‌های بومی، راه‌اندازی باغچه‌های گیاه‌شناسی، کمک مالی به طبیعت‌یاران و طرح‌های محیط زیستی، مشارکت در برنامه‌های سرشماری حیات وحش، معرفی عملی چالش‌هایی مانند نه به پلاستیک و نه به پرتاب ته‌سیگار و نه به ریختن زباله و نه به کیسه‌های پلاستیکی و نه به ماهی قرمز، ترویج عملیِ دوچرخه‌سواری و شکستن تابوی دوچرخه‌سواری زنان.

دکمه بازگشت به بالا