خرم دلی که مجمع سودای حیدرست، امیرالمؤمنین در شعر ابن یمین – خبرگزاری آنلاین | اخبار ایران و جهان

خبرگزاری آنلاین _ گروه فرهنگ و ادب؛ طاهره طهرانی: امیر فخرالدین محمود بن یمین‌الدین طُغْرایی فَرومَدی -معروف به ابن یمین فریومدی- متولد سال ۶۸۵ هجری قمری در فرومد در حوالی سبزوار است. پدرش امیر یمین الدین، طغرانویس دربار امیران خراسان در زمان سلطان محمد خدابنده بود و در دیوان شاهی به کار نوشتن فرمان مشغول بود، به همین دلیل به طغرایی مشهور است. این یمین الفبا را از پدر یاد گرفت و گام‌های اولیه شاعر شدن او در حضور و با تلاش و پشتیبانی پدر برداشته شد که از نوجوانیِ فرزند با او مشاعره و مناظره می‌کرد؛ مکاتبات شعری این دو در زمان خودشان مشهور بوده است. به همین علت ابن یمین نیز راه پدر را ادامه داد و در سال ۷۲۲ هجری قمری و با درگذشت پدر، به جای او طغرانویسی را به عهده گرفت و منشی امیران سربداران شد و در مدح آنان شعر می‌سرود.

کشاورزی

‌دوران کودکی و نوجوانی

سال‌های اولیه زندگی شاعر ایرانی، در خراسان طی شد و در دوران جوانی به تبریز کوچ کرد و به غیاث‌الدین حمد بن رشیدالدین فضل‌الله وزیر پیوست. بعد به خراسان بازگشت و تقریباً در همه طول دوران حکومت حاکمان گوناگون خراسان حضور داشت. روزگار ابن یمین زمانه‌ی ناآرام و پرآشوبی بود، در نبردهای آن دوره یک بار او به اسارت درآمد و در جنگی که میان امیر وجیه الدّین مسعود سربدار و ملک معزّالدّین اتفاق افتاد، دیوان ابن یمین به غارت رفت. بعدها او آنچه از اشعارش را که نزد دیگران بود گردآوری کرد و اندکی نیز بدآن افزود.

خرم دلی که مجمع سودای حیدرست، امیرالمؤمنین در شعر ابن یمین

مذهب و محل زندگی

ابن یمین شاعری شیعه بود و احادیث و قرآن در شعر او تأثیر آشکاری داشته است، هم به دلیل آنکه سبزوار محل زندگی مردم شیعه مذهب بود و بیشتر ساکنین این شهر در آن روزگار شیعه بودند و هم نزدیک شدنش به امیران سربدار در دوره حکومتشان این باور را تقویت می‌کند. وی قصایدی در ستایش ائمه اطهار (ع) بالاخص امام علی (ع) دارد و از اولین شُعرایی است که مرثیه‌هایی در سوگ شهدای کربلا سروده است. او در اشعارش صراحتاً به اینکه امام علی علیه السلام جانشین بر حق، پس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است اشاره می‌کند، نظیر این قصیده:

مقتدای اهل عالم چون گذشت از مصطفا

ابن عم مصطفی را دان، علی مرتضا

آن علی اسم و مسمی کز علوّ مرتبت

اوج گردون با جنابش، ارض باشد با سما

آنکه از مغرب به مشرق کرد رجعت آفتاب

تا نماز با نیاز او نیفتد در قضا

آنکه نسبت خرقه را یکسر به درگاهش برند

سالکان راه حق از اولیا و اتقیا

وانکه می زیبد که روح اله ز بهر افتخار

نوبت صیتش زند فوق السموات العُلا

اوست مولانا، به فرمانی که از حق ناطق است

چون توان منکر شدن در شأن او من کنت را؟

بر جهان جاهش سُرادق می‌کشد خورشید وار

و از تواضع او بزیر سایبانی از عبا

خسرو سیاره بر شیر فلک بودی سوار

چون به دلدل بر نشستی مرتضی روز وَغا

جز به قوت‌های روحانی کجا ممکن شدی

در ز خیبر کندن و بر هم دریدن اژدها؟

زان کرامتها که ایزد کرد و خواهد کرد نیز

با علی اکنون بشارت می‌رساند هَل اتا

بهر اثبات امامت گر بود قاضیِّ عدل

علم و جود و عفّت و مَردیش بس باشد گوا

گر نکردی در نبوت را نبی الله آنلاین

مُرسَلی بودی علی، افضل ز کل انبیا

آنکه در حین صلوه از مال خود دادی زکوه

جز علی را کس نمیدانم به نَصِّ انَّما

آنچه او را از فضائل هست از اقرانش مجوی

جهل باشد جستن انسانیت از مردم کیا

کی رسیدیش ار نبودی افضلیّت وصف او

از سَلُونی دم زدن در بارگاه مصطفا؟

رهنمایی جوی از وی، کاو شناسد راه را

چون نبرد این ره کسی هرگز به سر بی رهنما

ترک افضل بهر مفضول از فضولِ نفس دان

در طریق حق مکن جز نورِ عصمت پیشوا

خرم دلی که مجمع سودای حیدرست، امیرالمؤمنین در شعر ابن یمین

بعد از این ابیات و تلمیحات به فرمایش سَلُونِی قَبْلَ‏ أَنْ‏ تَفْقِدُونِی، روایت رسول اکرم صلی الله علیه و آله در روز غدیر که مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاهُ، شأن نزول سوره انسان که با آیه هَلْ أَتی عَلَی الْإِنْسانِ حینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً آغاز می‌شود و تا آیه ۹ به ماجرای روزه داشتن و اطعام مسکین و یتیم و اسیر و سه روز روزه داری حضرت فاطمه سلام الله علیها و امیرالمؤمنین اشاره می‌کند، به سراغ مبحث تولّیٰ و تبرّیٰ می‌رود:

و آن ندانم هیچکس را از نبی چون بگذری

جز علی مرتضا را پادشاه اولیا

تا بدو دارم تولّیٰ، با تبرّیٰ یم ز غیر

چون نیابد بی تبرّیٰ، از تولّیٰ دل صفا

در ولای او نمایم پایداری همچو قطب

ور بگرداند فلک بر سر به خونم آسیا

منقبت از جان و دل کابن یمین میگویدش

هست اظهار عبودیت، نه انشاءِ ثنا

من که باشم کش ثنا گویم؟ ولی مقصودم آنک

از شمار بندگان داند مرا روز جزا

کردگارا! مُجرمم، اما تو آگاهی که من

بندهء اویم، چه باشد گر بدو بخشی مرا؟

می‌بینیم که ابن یمین سوگند می‌خورد که تا زنده است، حتی اگر فلک و گردش روزگار خونش را نیز بریزد دست از تولّیٰ ی علی بن ابیطالب بر نخواهد داشت، و سپس به در گاه پروردگار نیایش می‌کند که او را به محبت و ولای امیرالمؤمنین ببخشد.

در قصیده‌ای دیگر اینگونه می‌سراید:

ای دل ار خواهی گذر بر گلشن دارالبقا

جهد کن کز پای خود بیرون کنی خار هوا

ور نمی‌خواهی که پای از راه حق یکسو نهی

دست زن در عروه الوثقایِ شرعِ مصطفی

راه شرع مصطفیٰ از مرتضیٰ جو، زانکه نیست

شهر علم مصطفی را در، به غیر از مرتضی

مرتضی را دان ولیِّ اهلِ ایمان تا ابد

چون ز دیوانِ ابد دارد مثال انّما

غیر او را کس نزیبد از سَلونی دم زدن

زانکه او داناست، ما فوق السموات العلا

خلعتِ با زیب و زینِ انتَ منّی کس نیافت

از نبی الا علی، کاو داشت فرِّ انبیا

در سخا بود از دل و دستش خجل دریا و کوه

این سخن دارد مُصدّق هر که خوانَد هل اتی

بعد از این مقدمه صریح و آشکار، مخاطب خود را به پیروزی از فرزندان علی بن ابیطالب علیه السلام فرامی خواند و از سبطین نام می‌برد تا حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، به این اعتبار در شیعه دوازده امامی بودن ابن یمین هیچ تردیدی نیست:

بعد از او در راه دین گر پیشوا خواهی گرفت

بهتر از اولادِ معصومش نیابی پیشوا

کیستند اولاد او؟ اول حسن و آنگه حسین

آنکه ایشان را نبی فرمود امام و مقتدا

بندهٔ این هر دو مخدومیم در دیوان شرع

می‌کنم ثابت به حکم مصطفی این مدعا

از نبی من کنت مولاه چون که تشریف علیست

از طریق ارث شأن پس بندگان باشیم ما

بعد از ایشان مقتدیٰ سجاد، وآنگه باقر است

چون گذشتی جعفر و موسیٰ و سبطِ او رضا

پس تقی، آنگه نقی، آنگه امامِ عسکری

بعد از آن مهدی، کزو گیرد جهان نور و صفا

کردگارا جان پاک هر یکی زین جمع را

از کرم در صدر فردوس برین ده متکا

بخشش ای دل زین بزرگان چون که هر یک بوده اند

دُرّ ِدریایِ فتوّت، گوهرِ کانِ سخا

بعد از ذکر نام تک به تک دوازده امام، بر این موضوع تاکید می‌کند که جز ائمه معصومین کسی شایسته اقتدا در دین نیست:

در طریق دین به هر کس اقتدا فرهنگ نیست

گر کنی باری به معصومان کن ای دل اقتدا

گر چه من کابن یمینم کرده ام عصیان بسی

لیک می‌دارم توقع زانکه هستم بی ریا

دوستدار خاندان مصطفی و مرتضی

کایزد از لطف و کرم بخشد بدان پاکان مرا

اشارات او به دوازده امام تنها در این قصیده نیست، ابن یمین در قصیده‌ای دیگر با نعت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آغاز می‌کند:

مظهر نور نخستین، ذات پاک مصطفاست

مصطفی کاو اولین و آخرین انبیاست

آنکه هستی بر طفیلش حاصل است افلاک را

وین نه من تنها همیگویم، بدین گویا خداست

در صفات ذات پاکش زحمتِ اطناب نیست

گفته شد اوصاف او یکسر چو گفتی مصطفاست

سپس به مبحث جانشینی رسول خدا و امامت اشاره می‌کند و صفات حکمت و عصمت و بخشش و جوانمردی را برای امام بر حق می‌شمارد:

چون نبی بگذشت، امت را امامی واجب است

وین نه کاری مختصر باشد، مر این را شرطهاست

حکمتست و عصمتست و بخشش و مردانگی

کژ نشین و راست میگو تا ز یاران این کراست؟

این صفات و زین هزاران بیش و عصمت بر سری

با وصیِّ مصطفی، یعنی علیّ المرتضاست

جز علیّ مرتضی در بارگاه مصطفی

هیچکس دیگر به دعویِ سَلونی بر نخاست

مصطفی و جمله یارانش مُسَلّم داشتند

اینچنین دعوی، چو دانستند کان رمز از کجاست

حجتِ اثباتِ علمش لَو کَشَف باشد تمام

از فتوت خود چه گویم، قائل آن هل اتاست

او به استحقاق امام است و به نص مصطفی

بر سرِ این موجبِ نص نیز، حُکم اِنَّماست

با چنین فاضل ز مفضولی تراشیدن امام

گر صواب آید ترا باری بنزد من خطاست

بعد از این بیت که فاضل‌ترین فرد برای جانشینی رسول خدا امیرالمؤمنین بوده و برگزیدن مفضول نزد فاضل خطاست، تک به تک به نامهای ائمه اطهار علیهم السلام اشاره می‌کند:

چون گذشت از مرتضی، اولاد او را دان امام

اولین ز ایشان حسن، وآنگه شهیدِ کربلاست

بعد ازو سجاد و آنگه باقر و صادق بُود

بعد از او موسی نجی الله و بعد از وی رضاست

چون گذشتی زو، تقی را دان امام، آنگه نقی

پس امام عسکری کاهل هُدیٰ را پیشواست

بعد ازو صاحب زمان، کز سالهای دیر باز

دیده‌ها در انتظار رویِ آن فرّخ لقاست

چون کند نورِ حضور او جهان را با صفا

هر کژی کاندر جهان باشد، شود یکباره راست

این بزرگان هر یکی را در جناب ذوالجلال

از بزرگی رفعتی فوق سماوات العلاست

بنده خود را گر چه حد آن نمی‌داند ولیک

دائم از اخلاص ایشان کارش انشا ثناست

بر امید آنکه روز حشر ازینشاهان یکی

گوید این ابن یمین از بندگان خاص ماست

این عنایت بس بود ابن یمین را بهر آنک

هر که باشد بنده شأن در این دو دنیا پادشاست

روح پاک هر یکی در جنه المأوی مقیم

بود و باشد کان مقام اتقیا و اصفیاست

خرم دلی که مجمع سودای حیدرست، امیرالمؤمنین در شعر ابن یمین

این دو بیت نیز موید این است که ابن یمین از بیان مذهب شیعی خود مفتخر و خشنود است:

مرا مذهب اینست گیری تو نیز

همین ره، گَرَت مردی و مردمی ست

که بعد از نبی، مقتدایِ به حق

علیّ بن بوطالبِ هاشمی ست

خرم دلی که مجمع سودای حیدرست، امیرالمؤمنین در شعر ابن یمین

درگذشت در زادگاه و آرمیده کنار پدر

ابن یمین بسیار اهل قناعت بود و عمدتاً از طریق کشاورزی و گاهی دریافت مبالغی در ازای شعرهایش روزگار می‌گذراند، از این راه به فقرا نیز کمک می‌کرد. در پایان عمر به زادگاه خود فرومد بازگشت. سرانجام در سن هشتاد سالگی در سال ۷۶۹ هجری قمری در روستای زادگاهش درگذشت و در مقبره‌ی پدر به خاک سپرده شد.

دکمه بازگشت به بالا