قهرمانی که پهلوان شد – اخبار ایران من

کشاورزی

اخبار ایران من/لرستان شهید عبدالرضا جدیدالاسلامی قهرمانی بود که از کشتی‌گیر پهلوان، غلامرضا تختی الگو می‎‌گرفت و سرانجام توانست با شهادتش پهلوان شود.

شهید عبدالرضا جدیدالاسلامی سوم مهرماه سال ۱۳۴۴ در ازنا متولد شد و در ۲۵ اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۶۵ در منطقه حاج‌عمران به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

با نگاهی به کتاب «مرواریدهای کِیو» یادنامه شهدای دانشجوی استان لرستان تألیف پروانه قبادی‌کیا به معرفی زندگی و شهادت این دانشجوی شهید می‌پردازیم.

عبدالرضا جدیدالاسلامی در سال ۱۳۴۴ در روستای چالسپار در جنوب شهرستان ازنا که قدیمی‌‎ترین منطقه این شهرستان به حساب می‌‎آید، متولد شد و با تربیت اسلامی در خانواده‌ای متدین رشد نمود.

خانواده عبدالرضا کشاورز بودند و او در کنار تحصیل، در امر کشاورزی به خانواده کمک می‌کرد به‌علاوه او به ورزش هم علاقمند بود و رشته کشتی را دنبال می‌کرد.علاقه عبدالرضا به معنویات و ورزش باعث شده بود تا او خوی و رفتار پهلوانان را به خود بگیرد.

برادرش می‌گوید: «او از کشتی‌گیر پهلوان، غلامرضا تختی الگو می‌گرفت. جلد کتاب‎هایش مملو از عکس‌های متعددی از این پهلوان نامی بود».

فعالیت عبدالرضا در رشته کشتی تا جایی پیش رفت که توانست چندین مقام را در سطح کشور از آن خود کرده و به افتخاری برای خانواده، شهر و استانش تبدیل شود.

او با پیروی از روحانیت به مبارزه با رژیم طاغوت می‌‎پرداخت. وقتی انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، عبدالرضا سیزده ساله بود.پس از پیروزی انقلاب فعالیت‌‍‌های انقلابی، مذهبی و ورزشی عبدالرضا باز هم ادامه داشت. او با علاقه‌ای که به امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی داشت، با شرکت در محافل مذهبی در مساجد، در حفظ و حراست از ارزش‌های انقلاب اسلامی می‌کوشید.

عبدالرضا در پایگاه‌های مقاومت فعالیت می‎‌کرد. عبدالرضا در دوران دبیرستان داوطلبانه راهی جبهه جنگ شد و به این طریق عشق خود را به انقلاب اسلامی و دفاع از میهن اثبات کرد.

در سال ۱۳۶۳ در مرکز تربیت معلم شهید مطهری شهرستان بروجرد پذیرفته شد و با علاقه‌ای که به شغل شریف معلمی داشت، قدم به دانشگاه نهاد.

عبدالرضا تجربه حضور در جبهه را داشت و همان باعث شده بود تا او با شنیدن اسم جبهه به‌نوعی احساس دست یابد که دیگرانی که این تجربه را نداشتند، از آن احساس، بی‌‎خبر، بودند.

وی جبهه را با معنویاتش، با رزمندگان مخلصش، با تلاوت قرآن و نمازهایی که اول وقت برپا می‌شد، خوب به خاطر داشت و دلش پیوسته برای آن تنگ می‌شد تا اینکه دیگر طاقت نیاورد و در حالی که پایان دوره کارآموزی تربیت معلم را می‎‌گذراند، از طریق بسیج ناحیه ازنا داوطلبانه عازم نبرد با دشمن متجاوز شد.

روح‌الله لک پسر عمو و همرزمش چنین از او یاد می‌‎کند: «اخلاق و رفتار شیرین و جذاب عبدالرضا همه بچه‌های آموزشی را مجذوب خود کرده بود. شوخ طبع و مهربان بود. در چادر با همرزمانش کشتی می‌گرفت و فنون کشتی را به آنها یاد می‌داد همه از او خوششان می‌آمد چند همرزم طلبه داشت که با آنها دوست بود و گاهی اوقات برای آنها و دیگر همرزمان روضه می‌خواند.

عبدالرضا و همرزمانش برای شرکت در عملیات و حضور در خط مقدم، در منطقه حاج عمران استقرار یافتند؛ گویی عبدالرضا داشت به هدفش نزدیک‌تر می‌شد.

شهادت همچون یاقوت سرخی بود که عبدالرضا را به‌دنبال خود تا حاج عمران کشیده بود سرانجام شب عملیات فرا رسید. ۴۵ روز می‌شد که آنها در منطقه حاج عمران خود را برای عملیات و رزم شبانه آماده کرده بودند.

در آن زمان چند نیروی عراقی به اسارت رزمندگان اسلام درآمده بود و عبدالرضا پیوسته گوشزد می‌کرد که با آنها خوب رفتار کنند؛ چون معتقد بود که آنها با میل خود به جبهه نیامده‌اند، بلکه به اجبار مجبور به این کار شده‌اند. شب عملیات در تاریکی با پسرعمویش که هم‌رزمش بود، قدم می‌زد با هم شوخی می‌کردند پسرعمو به او گفت: «اگر تیر خوردی، سعی کن خونسرد باشی و عجله نکنی!».

عبدالرضا لبخندی زد و گفت: «نگاهی به این بدن بکن» و بازوی خودش را نشان داد و گفت: «به این بدن تیر فرو نمی‌رود، چون اگر تیر بخورد، کمانه می‌کند و برمی‌گردد».

آن شب عبدالرضا می‌دانست که خط شکن است و بنابراین خود را برای هر خطری آماده کرده بود. او سالیان درازی در میدان‌های ورزشی حریف را خاک کرده بود و حال در میدان نبرد نیز به پیروزی می‌اندیشید. راندن دشمن از خاک میهن یا مرگ سرخ هر دو برای عبدالرضا حکم پیروزی را داشت.

ساعت ۱۲ شب بود و عبدالرضا به همراه تیربارچی گردان از پسر عموی خود جدا شد و به سوی خط مقدم روانه شدند.

عبدالرضای قهرمان حالا مبدل به عبدالرضای پهلوان شده بود تا اینکه سرانجام آن پیروز میدان‌ها باز هم پیروز شد و این‌بار تنش برای معبودش به خاک افتاد و در تاریخ ۲۸ اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۶۵ در خون خود غلطید، تا از خاک به افلاک رهسپار شود و مدال سرخ شهادت گردن آویز او در نزد پروردگارش باشد.

انتهای پیام

دکمه بازگشت به بالا