خلاصه کتاب پژوهشی در علم بیان (کمال شریفی) | نکات اصلی

خلاصه کتاب پژوهشی در علم بیان ( نویسنده کمال شریفی )

کتاب «پژوهشی در علم بیان» نوشته کمال شریفی، منبعی ارزشمند برای فهم دقیق و کاربردی یکی از دشوارترین شاخه های بلاغت فارسی است که به دانش آموزان و دانشجویان کمک می کند تا با زبانی ساده و مثال هایی روشن، به درکی عمیق از تشبیه، استعاره، مجاز و کنایه دست یابند. این اثر فراتر از تعاریف صرف، خواننده را به سفری در اعماق زیبایی های ادبیات فارسی می برد و به او امکان می دهد تا با ابزارهای بیانی، به تحلیل و درک بهتر متون ادبی بپردازد.

خلاصه کتاب

علم بیان، قلب تپنده بلاغت فارسی است و نقش بی بدیلی در خلق زیبایی های کلام و انتقال عمیق ترین احساسات و اندیشه ها ایفا می کند. این شاخه از بلاغت به ما می آموزد چگونه می توان یک معنا را به شیوه های گوناگون و با تأثیرات متفاوت بیان کرد تا تأثیر عاطفی آن بر مخاطب دوچندان شود. با این حال، بسیاری از علاقه مندان به ادبیات و به ویژه دانش آموزان و دانشجویان، همواره در فهم دقیق مفاهیم آن با چالش مواجه بوده اند.

در این میان، کتاب «پژوهشی در علم بیان» اثر گران بهای استاد کمال شریفی، به عنوان پاسخی به این نیاز، راهگشای بسیاری از این دشواری هاست. این کتاب با رویکردی آموزشی و کاربردی، مفاهیم پیچیده علم بیان را در قالبی ساده و روشن ارائه می دهد و هدف اصلی آن، برطرف کردن موانع فراگیری این علم برای دانش آموزان مقطع متوسطه و بالاتر است.

سفر با این اثر، خواننده را به سمت شناخت توانمندی های زبان فارسی در تصویرسازی و بیان مکنونات درونی هدایت می کند. کمال شریفی در این کتاب کوشیده است تا رغبت و اعتماد به نفس دانش آموزان را در آموختن علم بیان افزایش دهد و آن ها را قادر سازد تا با دیدگاهی تحلیلی، از عهده آزمون های مختلف برآیند و زیبایی های ادبیات را با عمق بیشتری درک کنند.

گشت و گذاری در کلیات علم بیان و رویکرد منحصر به فرد کمال شریفی

درک علم بیان، آغاز ورود به دنیایی است که کلمات از مرز معنای حقیقی فراتر رفته و به ابزاری برای نقاشی مفاهیم در ذهن مخاطب تبدیل می شوند. علم بیان، در کنار معانی و بدیع، یکی از سه شاخه اصلی بلاغت محسوب می شود که به «چگونگی بیان یک معنا به روش های گوناگون» می پردازد. این علم به شاعران و نویسندگان این امکان را می دهد که با استفاده از صور خیال، به کلام خود روح و جان ببخشند و آن را از صرف انتقال اطلاعات، به هنری فاخر ارتقاء دهند.

رویکرد کمال شریفی در کتاب «پژوهشی در علم بیان» با هدف سادگی و کاربردی بودن، تجربه ای متفاوت را برای خواننده به ارمغان می آورد. ایشان با در نظر گرفتن چالش های دانش آموزان در فهم این مباحث، تلاش کرده است تا با زبانی شیوا و مثال های متعدد و روشن، پیچیدگی های علم بیان را قابل فهم کند. این کتاب صرفاً به ارائه تعاریف بسنده نمی کند، بلکه با تحلیل و توضیح جنبه های مختلف آرایه های بیانی، خواننده را به تفکر و درک عمیق تر وامی دارد.

از جمله اهداف کلیدی کتاب، افزایش رغبت و اعتماد به نفس دانش آموزان در آموختن علم بیان است. کمال شریفی به خوبی دریافته است که عدم وجود منابع جامع و قابل فهم در سطح متوسطه، موجب دلسردی و بی علاقگی می شود. بنابراین، با تمرکز بر چهار رکن اصلی علم بیان یعنی تشبیه، استعاره، مجاز و کنایه، مسیری روشن و مرحله به مرحله برای یادگیری فراهم آورده است تا هر خواننده ای، صرف نظر از سطح دانش اولیه خود، بتواند با این مفاهیم ارتباط برقرار کند و از زیبایی های بی کران ادبیات فارسی بهره مند شود.

بخش اول: کاوش در جهان «تشبیه»

تشبیه، نخستین دریچه ای است که علم بیان به سوی صور خیال می گشاید و به خواننده فرصت می دهد تا با مقایسه دو چیز، به درکی عمیق تر از آن ها برسد. در این بخش، خواننده به طور مفصل با ارکان، انواع و اغراض تشبیه آشنا می شود و درمی یابد که چگونه شاعران و نویسندگان، با بهره گیری از این ابزار، تصاویری بدیع و به یادماندنی خلق می کنند.

تعریف تشبیه: آیینه ای برای بازتاب معانی

تشبیه، در لغت به معنای «مانند کردن» است و در اصطلاح بلاغت، عبارت است از «بیان همانندی میان دو چیز یا بیشتر، به جهت وجه یا وجه های مشترک میان آن ها». این عمل بیانی، راهی است برای روشن ساختن مکنونات درونی، توصیف دقیق اشیا و حالات، و افزودن جنبه های عاطفی به کلام. با تشبیه، آنچه انتزاعی است ملموس می شود و آنچه ناشناخته است، از طریق مقایسه با آنچه آشناست، قابل درک می گردد.

مثال: «دل من همچون حبابی بر آب است.» در اینجا، شکنندگی و ناپایداری دل به حباب تشبیه شده است.

ارکان تشبیه: چهار ستون اصلی

برای برقراری یک تشبیه، معمولاً چهار رکن اصلی وجود دارد که در کتاب کمال شریفی به تفصیل توضیح داده شده اند:

  • مشبّه: آن چیزی که مورد تشبیه قرار می گیرد و وصفی از آن بیان می شود. (در مثال فوق: دل)
  • مشبّه به: آن چیزی که مشبّه به آن مانند می شود و وجه شبه در آن قوی تر و آشکارتر است. (در مثال فوق: حباب)
  • وجه شبه: صفت یا صفت هایی که مشبّه و مشبّه به در آن مشترک اند. (در مثال فوق: شکنندگی و ناپایداری)
  • ادات تشبیه: کلمات یا حروف ربطی که پیوند همانندی را برقرار می کنند (مانند، چون، همچون، مثل، گویی، پنداری، وار، سا، سان). (در مثال فوق: همچون)

کمال شریفی بر این نکته تأکید می کند که مهم ترین پایه هر تشبیه، «مشبّه به» است. زیرا خواننده برای درک تشبیه باید به سراغ آن برود و وجه شبه نیز از مشبّه به استنباط می شود. به عبارت دیگر، وجه شبه در مشبّه به باید قوی تر و آشکارتر از مشبّه باشد.

«مهم ترین پایه ی هر تشبیه «مشبه به» است که خواننده برای درک و فهم تشبیه باید به دنبال آن برود. زیرا وجه شبه از مشبّه به استنباط می شود. به عبارتی باید وجه شبه در مشبّه به قوی تر و آشکارتر از مشبّه باشد.»

اقسام تشبیه: دنیایی از تنوع و ظرافت

کتاب پژوهشی در علم بیان، به تفصیل به انواع گوناگون تشبیه می پردازد که هر یک ظرافت های خاص خود را دارند. آشنایی با این دسته بندی ها، درک و تحلیل متن ادبی را برای خواننده آسان تر می کند.

اقسام تشبیه به اعتبار طرفین آن

این دسته بندی بر اساس نوع مشبّه و مشبّه به از لحاظ ملموس یا غیرملموس بودن صورت می گیرد:

  1. تشبیه محسوس به محسوس: هر دو طرف قابل ادراک با حواس پنج گانه باشند. (مثال: «لبان او همچون لعل بود.»)
  2. تشبیه معقول به معقول: هر دو طرف فقط با عقل قابل درک باشند. (مثال: «علم چون نور است.»)
  3. تشبیه محسوس به معقول: مشبّه محسوس و مشبّه به معقول باشد. (مثال: «لب او چون خنده ی شب تاب بود.» – خنده ی شب تاب یک مفهوم است.)
  4. تشبیه معقول به محسوس: مشبّه معقول و مشبّه به محسوس باشد. (مثال: «آرامش همچون ابری سفید، آسمان دلش را فراگرفت.»)

اقسام دیگر تشبیه بر اساس ساختار و اجزا

  1. تشبیه خیالی: وجه شبه آن فقط در خیال باشد و در واقعیت وجود نداشته باشد. (مثال: «اشک هایم چون دانه های مروارید غلطان بر خاک افتاد.»)
  2. تشبیه وهمی: وجه شبه آن مربوط به اوهام و خرافات باشد. (مثال: «دشمن چون دیو، وحشت انگیز بود.»)
  3. تشبیه مفرد: مشبّه و مشبّه به هر دو مفرد باشند. (مثال: «روی تو ماه است.»)
  4. تشبیه مقیّد: یکی یا هر دو طرف تشبیه، با قید یا وصفی همراه باشند. (مثال: «چهره اش، همچون ماه در شب تیره، می درخشید.»)
  5. تشبیه مرکّب: مشبّه یا مشبّه به، یا هر دو، یک ترکیب یا مجموعه ای از اجزا باشند. (مثال: «دانه های اشک در بستر گونه، چون مروارید غلطان بر گلبرگ.»)

کتاب به تفکیک هر یک از ترکیبات مفرد، مقید و مرکب (مثل تشبیه مفرد به مفرد، مفرد به مقید، مرکب به مرکب و …) می پردازد و با مثال های فراوان، تفاوت های آن ها را روشن می سازد.

تشبیهات از حیث ذکر ارکان

این دسته بندی بر اساس حضور یا حذف ارکان تشبیه است:

  1. تشبیه مؤکّد: ادات تشبیه حذف شده باشد. (مثال: «گل روی توست.»)
  2. تشبیه مرسل: ادات تشبیه ذکر شده باشد. (مثال: «روی تو چون گل است.»)
  3. تشبیه مجمل: وجه شبه حذف شده باشد. (مثال: «روی تو چون گل است.»)
  4. تشبیه مفصل: وجه شبه ذکر شده باشد. (مثال: «روی تو چون گل، لطیف است.»)
  5. تشبیه بلیغ: هم ادات تشبیه و هم وجه شبه حذف شده باشند. این قوی ترین و زیباترین نوع تشبیه است. (مثال: «روی تو گل است.»)

کمال شریفی در توضیح تشبیه بلیغ اشاره می کند که حذف ادات و وجه شبه، ذهن مخاطب را فعال تر می کند و منشأ لذت هنری است.

تشبیهات بر اساس تعداد و نوع

این گروه شامل انواع خاص و گاه پیچیده تری از تشبیه است:

  1. تشبیه ملفوف: چند مشبّه به چند مشبّه به تشبیه شوند و مشبّه و مشبّه به به ترتیب بیایند. (مثال: «گل و لاله چون روی و خال توست.»)
  2. تشبیه مفروق: چند مشبّه به چند مشبّه به تشبیه شوند و هر مشبّه همراه با مشبّه به خود بیاید. (مثال: «گل روی توست، لاله خال تو.»)
  3. تشبیه تسویه (مزدوج): چند مشبّه به یک مشبّه به تشبیه شوند. (مثال: «لب و دندان و قدّت چون لعل و درّ و سرو است.»)
  4. تشبیه جمع: یک مشبّه به چند مشبّه به تشبیه شود. (مثال: «روی تو چون گل و مه و آفتاب است.»)
  5. تشبیه معکوس (عکس یا مقلوب): جای مشبّه و مشبّه به عوض شود. (مثال: «مهتاب روی توست.» به جای «روی تو مهتاب است.»)
  6. تشبیه مشروط: تشبیه با شرطی همراه باشد. (مثال: «اگر روی تو باشد، ماه هم زیباست.»)
  7. تشبیه تفضیل: مشبّه را بر مشبّه به برتری دهد. (مثال: «روی تو از گل زیباتر است.»)
  8. تشبیه مضمر (اِضمار، ضمنی، پنهانی): تشبیه به صراحت بیان نشده و از کلام فهمیده می شود. (مثال: «هر کس دلی به مهر تو دارد، دردمند است؛ زیرا تو همچون آتشی هستی.»)
  9. تشبیه قریب مبتذل: وجه شبه آن آشکار و معمولی باشد.
  10. تشبیه بعید غریب: وجه شبه آن غیرمعمول و نیازمند تأمل باشد و از این رو زیباتر است.

غرض از تشبیه: فراتر از توصیف

کمال شریفی به اغراض متعدد تشبیه نیز اشاره می کند که نشان دهنده عمق و کارکرد آن در ادبیات است. اغراض اصلی عبارتند از:

  • توصیف: ارائه تصویری واضح تر از مشبّه.
  • اغراق: بزرگ نمایی ویژگی های مشبّه.
  • مادی کردن حالات: تبدیل مفاهیم انتزاعی به اشیاء ملموس.
  • فعال کردن ذهن مخاطب: برانگیختن خیال و اندیشه خواننده.
  • لذت هنری: ایجاد زیبایی و جذابیت در کلام.

بخش دوم: پیچیدگی های «استعاره» و اسرار آن

پس از درک تشبیه، نوبت به استعاره می رسد که به نوعی فرزند تشبیه محسوب می شود. در این بخش از کتاب، خواننده با مفهوم استعاره، ارکان آن و انواع پیچیده و ظریف این آرایه آشنا می شود و می فهمد که چگونه حذف یکی از طرفین تشبیه، می تواند به خلق تصاویری بدیع تر و پرمعناتر منجر شود.

تعریف استعاره: پرده برداری از معنای پنهان

استعاره، به کار بردن کلمه ای در غیر معنای حقیقی آن، به دلیل وجود شباهت بین معنای حقیقی و معنای مجازی است. به عبارت دیگر، استعاره تشبیهی است که یکی از طرفین اصلی (مشبّه یا مشبّه به) آن حذف شده باشد. این حذف، به کلام ایجاز و زیبایی خاصی می بخشد و ذهن خواننده را برای کشف معنا فعال تر می کند. استعاره، قدرت بالایی در تصویرسازی و عمق بخشیدن به مفاهیم دارد.

مثال: «گلی چیده ام از باغ هستی.» (گل استعاره از یار یا معشوق است.)

ارکان و پایه های استعاره

از آنجا که استعاره بر مبنای تشبیه شکل می گیرد، ارکان آن نیز ریشه در تشبیه دارند. در استعاره، طرفی که ذکر شده است را «مستعارٌله» (همان مشبّه اصلی که حذف نشده) و طرفی که حذف شده است را «مستعارٌمنه» (همان مشبّه به اصلی که حذف شده) می نامند. همچنین، «جامع» یا «وجه جامع» همان وجه شبه است که باعث شباهت و انتقال معنا شده است.

انواع استعاره: گستره ای از بیان هنری

کتاب پژوهشی در علم بیان، انواع استعاره را با دقت و مثال های گویا معرفی می کند که درک ظرایف بلاغی را برای خواننده آسان تر می سازد:

  1. استعاره ی مصرّحه (تصریحیّه، تحقیقیه یا محقّقه): آن استعاره ای که «مستعارٌمنه» (مشبّه به) ذکر شده و «مستعارٌله» (مشبّه) حذف شده باشد. این نوع استعاره، آشکارترین نوع است. (مثال: «لب او چون عقیق می درخشید.» – عقیق استعاره از لب)
  2. استعاره ی مکنیه (بالکنایه): آن استعاره ای که «مستعارٌمنه» (مشبّه به) حذف شده و «مستعارٌله» (مشبّه) ذکر شده باشد، اما یکی از لوازم یا صفات مشبّه به (که به آن تخییل می گویند) برای مشبّه اثبات شود. این نوع استعاره به دلیل پنهان بودن مشبّه به، پیچیدگی بیشتری دارد. (مثال: «مرگ پنجه در گریبانت افکند.» – مرگ مشبّه، پنجه یکی از لوازم مشبّه به (حیوان درنده) است که حذف شده.)
  3. استعاره ی مرشحه: استعاره ای که همراه با ذکر ملائمات و ویژگی های مستعارٌمنه (مشبّه به) باشد. این ملائمات، استعاره را تقویت می کنند. (مثال: «چراغی که در خانه روشن شد، خانه ای که بوی عطر گل داشت و دل ها را گرم می کرد.» – چراغ و گل و عطر ملائمات هستند.)
  4. استعاره ی مطلقه: استعاره ای که نه با ملائمات مستعارٌمنه و نه با ملائمات مستعارٌله همراه باشد.
  5. استعاره ی مجرده: استعاره ای که همراه با ذکر ملائمات مستعارٌله (مشبّه) باشد.
  6. استعاره ی تخییلیّه: همان استعاره مکنیه است، وقتی که لوازم مشبّه به به صورت یک صفت یا حالت خیالی به مشبّه نسبت داده شود.
  7. استعاره ی تحقیقیّه: استعاره ای که معنای مجازی آن، امکان وقوع حقیقی داشته باشد.
  8. استعاره ی تبعیه: استعاره ای که در فعل، حرف یا مشتقات به کار رفته باشد و نه در اسم ذات. (مثال: «زمان پرواز کرد.» – پرواز کردن، استعاره از گذشت زمان است.)
  9. استعاره ی قریب (نزدیک و مبتذل): استعاره ای که وجه شباهت آن آشکار و واضح باشد.
  10. استعاره ی بعید (غریب، دور و شگفت): استعاره ای که وجه شباهت آن پنهان و برای کشف نیاز به تفکر داشته باشد. این نوع استعاره، تأثیرگذارتر و زیباتر است.
  11. استعاره ی تمثیلیه: استعاره ای که در آن، یک جمله یا یک ترکیب، به جای جمله یا ترکیب دیگری به کار رود، به شرط آنکه شباهت بین دو وضعیت باشد. (مثال: «از چاله به چاه افتادن» برای توصیف وضعیت بدتر شدن.)
  12. استعاره ی وفاقیه: استعاره ای که مستعارٌله و مستعارٌمنه با هم سازگار باشند و تنافری نداشته باشند.
  13. استعاره ی عنادیه: استعاره ای که بین مستعارٌله و مستعارٌمنه تضاد و عناد باشد و این تضاد، منجر به طنز یا طعنه شود. (مثال: «فلانی از بس مهربان است، دل ها را به خون می کشد.» – مهربانی و خون کشیدن در تضادند.)

نکات برجسته: ظرافت ها و تفاوت ها

کمال شریفی در این بخش به تفاوت های ظریف بین انواع استعاره، به ویژه استعاره مصرحه و مکنیه، تأکید می کند. او اهمیت استعاره را در غنای ادبی و توانایی آن در بیان مفاهیم پیچیده و انتزاعی به شکلی هنرمندانه و مؤثر یادآور می شود. استعاره نه تنها به کلام زیبایی می بخشد، بلکه عمق معنایی آن را نیز افزایش می دهد و خواننده را به تأمل وامی دارد.

بخش سوم: جهان «مجاز» و روابط پنهان

پس از تشبیه و استعاره، کتاب «پژوهشی در علم بیان» خواننده را به سوی مجاز هدایت می کند؛ آرایه ای که بر پایه استفاده از کلمات در غیر معنای حقیقی خود، اما با وجود «علاقه ای» مشخص، استوار است. در این بخش، خواننده با مفهوم مجاز و انواع گوناگون علاقه هایی که معنای مجازی را توجیه می کنند، آشنا می شود.

تعریف مجاز: گذر از حقیقت به مجاز

مجاز، به کار بردن کلمه در غیر معنای اصلی و وضعی آن است، به گونه ای که بین معنای حقیقی و معنای مجازی رابطه ای (علاقه) وجود داشته باشد و قرینه ای نیز مانع از اراده معنای حقیقی شود. تفاوت اصلی مجاز با استعاره در این است که در استعاره علاقه، صرفاً شباهت است، اما در مجاز، علاقه می تواند روابط دیگری غیر از شباهت باشد.

مثال: «چشمم به قلم بود.» (قلم در اینجا مجاز از «نوشته» یا «کتاب» است که با آن ارتباط دارد.)

آشنایی با انواع علاقه مجاز: گستره ای از پیوندها

اساس مجاز، وجود علاقه بین معنای حقیقی و مجازی است. کمال شریفی در کتاب خود به دوازده نوع از مهم ترین علاقه های مجاز مرسل (که رابطه آن غیر از شباهت است) اشاره می کند:

  1. علاقه ی کلیّت و جزئیّت: کل به جای جزء یا جزء به جای کل. (مثال: «دستمال را بو کشید.» – دستمال به جای بخشی از آن، یعنی گل روی دستمال.)
  2. علاقه ی سبب و مسبّب (علّت و معلول): ذکر علت و اراده معلول یا برعکس. (مثال: «ابرم بر سرت می بارد.» – ابر، سبب بارش باران است.)
  3. علاقه ی ملازمت: دو چیز که همواره با هم هستند. (مثال: «آفتاب پشت دیوار است.» – آفتاب به جای روز.)
  4. علاقه ی حالّ و محلّ یا ظرف و مظروف: ذکر ظرف و اراده مظروف یا برعکس. (مثال: «شهر خواب بود.» – شهر به جای مردم شهر.)
  5. علاقه ی عموم و خصوص: عام به جای خاص یا خاص به جای عام. (مثال: «حیوان را علف دادم.» – حیوان به جای اسب.)
  6. علاقه ی ما کان (آنچه بوده است): ذکر وضعیت گذشته و اراده وضعیت فعلی. (مثال: «ایتام را بخورید.» – ایتام به جای اموال ایتام.)
  7. علاقه ی مایکون (آنچه خواهد شد): ذکر وضعیت آینده و اراده وضعیت فعلی. (مثال: «فلانی از بس خیاط ماهری است، همیشه لباس می پوشد.» – لباس به جای پارچه.)
  8. علاقه ی آلیّت: ذکر ابزار و اراده اثری که با آن ابزار انجام می شود. (مثال: «زبان او تیز بود.» – زبان به جای سخن.)
  9. علاقه ی مجاورت: دو چیز که در کنار هم هستند. (مثال: «لباسش را شست.» – لباس به جای شلوار یا پیراهن.)
  10. علاقه ی تضاد: ذکر یک چیز و اراده ضد آن. (مثال: «هر چه بگوید، شیرین است.» – شیرین به جای تلخ، با آهنگ طعنه.)
  11. علاقه ی قوم و خویشی: یک نوع رابطه خاص میان دو چیز. (مثال: «فلانی جدّ ماست.» – جد به جای نیاکان.)
  12. علاقه ی مادّیّت: ذکر ماده و اراده مصنوع آن. (مثال: «فلان صنعتگر آهن کار است.» – آهن به جای مصنوعات آهنی.)

نقش مجاز در بلاغت: ایجاز، گویایی و زیبایی

مجاز، ابزاری قدرتمند برای افزایش ایجاز (کوتاهی کلام)، گویایی و زیبایی در سخن است. با استفاده از مجاز، می توان مفاهیم را به شکلی فشرده تر و در عین حال پرمعناتر بیان کرد. این آرایه، کلام را از یکنواختی خارج کرده و به آن عمق و تأثیرگذاری بیشتری می بخشد. خواننده با درک مجاز، لایه های پنهان معنایی را کشف می کند و از خلاقیت نویسنده یا شاعر لذت می برد.

بخش چهارم: «کنایه»، پرده برداری از ناگفته ها

آخرین بخش از کتاب «پژوهشی در علم بیان» به آرایه ظریف و پرکاربرد «کنایه» اختصاص دارد. کنایه، فن بیان غیرمستقیم معنی است که خواننده را به تأمل وامی دارد تا با استنتاج و درک لایه های زیرین کلام، به مقصود اصلی گوینده پی ببرد. این بخش، خواننده را به سفری در دنیای اشارات و ایهامات دعوت می کند تا با انواع و اهمیت این آرایه آشنا شود.

تعریف کنایه: سخنی که مقصود را پنهان می کند

کنایه، به کار بردن کلمه ای در معنای حقیقی آن است، اما در عین حال، مقصود اصلی سخن، لازمِ معنی حقیقی آن کلمه باشد. به عبارت دیگر، کنایه، بیان غیرصریح معنی است که در آن، گوینده معنای حقیقی را اراده می کند، اما هدف نهایی او، انتقال معنایی است که از آن معنی حقیقی لازم می آید. تفاوت اصلی کنایه با مجاز در این است که در کنایه، اراده معنای حقیقی کلمه هم ممکن است، اما در مجاز، معنای حقیقی اراده نمی شود.

مثال: «فلانی دست و دل باز است.» (معنای حقیقی این است که دست و دل او گشاده است، اما مقصود اصلی «بخشنده بودن» است.)

انواع کنایه به اعتبار معنی مقصود (مکنیٌ عنه)

کمال شریفی، کنایه را بر اساس نوع معنی پنهان (مکنیٌ عنه) به سه دسته اصلی تقسیم می کند:

  1. کنایه از موصوف (اسم): کنایه از یک ذات یا شخص. (مثال: «فلانی از فرزندان آفتاب است.» – کنایه از کسی که بسیار مشهور و برجسته است.)
  2. کنایه از صفت: کنایه از یک ویژگی یا صفت. (مثال: «دستش به دهانش می رسد.» – کنایه از توانگر بودن.)
  3. کنایه از نسبت: کنایه از نسبت دادن یک صفت به موصوف. (مثال: «جود و کرم در خانه ی فلانی است.» – کنایه از این که فلانی بخشنده است.)

اقسام دیگر کنایه: از تلویح تا تعریض

در این بخش، کتاب به اقسام دیگری از کنایه می پردازد که بر اساس میزان وضوح و پنهان کاری در کلام دسته بندی می شوند:

  1. تلویح: کنایه ای که واسطه ها و لوازم آن زیاد باشد و برای رسیدن به معنای اصلی، به تأمل بیشتری نیاز داشته باشد. این نوع کنایه، پنهان ترین نوع است. (مثال: «فلانی شکم پرور است.» – کنایه از پرخوری، که ممکن است لازمِ صفت تنبلی باشد.)
  2. ایماء: کنایه ای که واسطه ها و لوازم آن کم باشد و معنای اصلی به سرعت فهمیده شود. (مثال: «نعلین اش کهنه شد.» – کنایه از زیاد راه رفتن.)
  3. رمز: کنایه ای که واسطه های آن متوسط باشد و بین تلویح و ایماء قرار گیرد.
  4. تعریض: کنایه ای که در آن، مقصود به صورت مستقیم بیان نمی شود، بلکه به گونه ای است که شنونده با توجه به شرایط و قرائن، به مقصود گوینده پی می برد و معمولاً جنبه گلایه یا طعنه دارد. (مثال: «فلانی خیلی درس خوانده است، ولی هنوز نمره خوبی نگرفته.» – تعریض به عدم موفقیت با وجود تلاش.)

اهمیت کنایه: ایجاز، بلاغت، ظرافت و پنهان کاری

کنایه، یکی از ظریف ترین و بلیغ ترین آرایه های ادبی است که به کلام ایجاز، بلاغت و عمق می بخشد. با استفاده از کنایه، می توان مفاهیم را به شکلی غیرمستقیم، اما مؤثرتر بیان کرد و از تصریح در مواردی که ناخوشایند است یا نیاز به ظرافت دارد، پرهیز کرد. این آرایه، خواننده را به مشارکت فکری و کشف معنای پنهان وامی دارد و لذت خوانش متن ادبی را افزایش می دهد. توانایی درک و به کارگیری کنایه، نشانه ای از تسلط بر زبان و ادبیات است.

نتیجه گیری و جمع بندی: گنجینه ای برای علاقمندان به ادبیات

کتاب «پژوهشی در علم بیان» اثر استاد کمال شریفی، بی شک گنجینه ای ارزشمند برای تمامی کسانی است که به دنبال درکی عمیق و کاربردی از زیبایی های بلاغت فارسی هستند. این اثر با رویکردی منسجم و زبانی شیوا، مفاهیم پیچیده تشبیه، استعاره، مجاز و کنایه را به گونه ای عرضه می کند که هم برای دانش آموزان و دانشجویان راهگشاست و هم برای اساتید و پژوهشگران، منبعی برای مرور و تأمل.

تجربه ی مطالعه این کتاب، خواننده را قادر می سازد تا نه تنها تعاریف را حفظ کند، بلکه به درکی شهودی از کاربرد و تأثیر این آرایه ها در متون ادبی دست یابد. مثال های فراوان و توضیحات روشن، مسیر یادگیری را هموار می سازند و به او کمک می کنند تا با اعتماد به نفس بیشتری به تحلیل و تفسیر اشعار و متون بپردازد.

این خلاصه جامع، تلاشی بود برای ارائه دیدگاهی کلی و ساختاریافته از محتوای غنی کتاب «پژوهشی در علم بیان». اما همانطور که در مقدمه کتاب نیز اشاره شده است، لذت واقعی و درک کامل مباحث، در مطالعه عمیق و تفصیلی خود کتاب نهفته است. این مقاله می تواند دروازه ای باشد برای ورود به دنیای وسیع و پر رمز و راز علم بیان، و انگیزه ای برای شما که به سراغ مطالعه نسخه کامل این اثر ارزشمند بروید و خود را در چشمه سار بلاغت فارسی سیراب سازید.

امید است که این خلاصه، به تمامی مخاطبان خود، از دانش آموزان جویای علم تا پژوهشگران ادبی، کمک کرده باشد تا با اهمیت و محتوای «پژوهشی در علم بیان» اثر کمال شریفی بیشتر آشنا شوند و قدمی مؤثر در مسیر درک و لذت بردن از ادبیات فاخر فارسی بردارند.

دکمه بازگشت به بالا