مرور ۸ فیلم با موضوع ترور در سینمای ایران
ترور شخصیتهای واقعی یا تلاش برای سازماندهی یک ترور یا مطالعه روانشناختی تروریست یا نحوه به دام انداختن عوامل یک ترور و هر موضوعی که به نوعی با ترور در ارتباط است بارها در فیلمهای سینمایی بازتاب پیدا کرده. از درامهای سیاسی تا تریلرهای جاسوسی سراغ موضوع ترور رفتهاند و فیلمهای جذاب و دیدنیای در جهان با این موضوع ساخته شده است. در سینمای ایران هم موضوع ترور چندین بار دستمایه فیلمها و فیلمسازان قرار گرفته است. تعدادی از این فیلمها را در اینجا مرور کردهایم.
تعقیب سایهها (علی شاهحاتمی، ۱۳۶۹)
فیلم روی موضوع بمبگذاری در شهر متمرکز است و نه ترور فردی خاص. با این حال یکی از اولین تلاشها در به تصویر کشیدن عملیاتهای تروریستی در سینمای پس از انقلاب است. فردی به نام تیمور ایدهلو عامل چندین بمبگذاری است و گروهی از ماموران در تلاش برای تعقیب و دستگیری او جانشان را بر سر این کار میگذارند و در نهایت هم موفق میشوند.
روز شیطان (بهروز افخمی، ۱۳۷۳)
بهروز افخمی همیشه به تریلرهای جاسوسی علاقه داشته و در «روز شیطان» توانست فیلمی متناسب با سلایقش بسازد. داستان از این قرار است که یک گروهک مخالف جمهوری اسلامی در پاریس طرحی برای انفجار یک بمب اتمی در کنار استادیوم یکصدهزار نفری آزادی دارد تا با این کار حکومت ایران را متهم به زیر پا گذاشتن قراردادهای کنترل سلاحهای هستهای کند. قطعات بمب به وسیله یازده نفر وارد کشور میشود، اما با تصادفی که برای یکی از حاملین بمب پیش میآید، قطعهای از بمب به دست مأمورین وزارت اطلاعات میافتد و آدم اصلی تروریستها در ایران به مشکل میخورد.
روباه (بهروز افخمی، ۱۳۹۳)
بیست سال بعد از «روز شیطان»، افخمی دوباره تریلری جاسوسی را با موضوع ترور جلوی دوربین برد که به اندازه «روز شیطان» از آن استقابل نشد. داستان فیلم تا حدودی عجیب و غریب بود و همین هم باعث شد که فیلم خالی از جذابیت و باورپذیری باشد. این فیلم مرتبط با مسائل امنیتی و جاسوسی در حوزه انرژی هستهای است. برادرِ نتانیاهو برای انجام یک عملیات تروریستی علیه دانشمندان هستهای به ایران میآید. این مأمور حرفهای در ایران برای رسیدن به اهداف خود از یک راننده ساده سوءاستفاده میکند، اما ماموران که از ماجرا مطلع شدهاند، در تعقیب عامل ترور هستند.
بادیگارد (ابراهیم حاتمیکیا، ۱۳۹۴)
ابراهیم حاتمیکیا در «به رنگ ارغوان» ساخت تریلری جاسوسی را تجربه کرده بود، اما در «بادیگارد» به طور مشخص به موضوع ترور پرداخت. بادیگاردی باسابقه به نام حیدر ذبیحی در یک حمله تروریستی موفق نمیشود که از شخصیت تحت حفاظتش مراقبت کند. او بعد از این واقعه از طرف مسئولان ردهبالا مورد مؤاخذه قرار میگیرد. حیدر شخصیت آرمانگرایی دارد و نسبت به کاری که انجام میدهد دچار شک و تردید میشود. اما وقتی وظیفه محافظت از یک دانشمند جوان به او سپرده میشود، جانش را در راه حفاظت از او فدا میکند.
ماجرای نیمروز (محمدحسین مهدویان، ۱۳۹۵)
بعد از «ایستاده در غبار»، مهدویان دوستدارانش را با تریلری سیاسی درباره ترورهای دهه ۱۳۶۰ غافلگیر کرد. فیلم بر اساس حوادث و اتفاقات واقعی ساخته شده و درامش بر اساس رابطه یکی از اعضای اطلاعات سپاه که به دنبال عاملان بمبگذاریها و ترورهای دهه ۱۳۶۰ است و زنی که از اعضای گروه سازمان مجاهدین خلق است و در گذشته همدانشگاهی این مامور بوده، شکل گرفته است. شخصیتهایی مثل مسعود کشمیری و عباس زریبافان که از عوامل نفوذی سازمان مجاهدین خلق بودند در فیلم به تصویر کشیده شدهاند.
روز صفر (سعید ملکان، ۱۳۹۸)
احتمالا شبیهترین فیلم در سینمای ایران به تریلرهای جاسوسی هالیوودی همین فیلم است. یکی از ماموران وزارت اطلاعات ایران مسئول دستگیری عبدالمالک ریگی است که برنامهریزی وسیعی برای حمله تروریستی به نقاط مختلف کشور ترتیب داده است. از نظر ریتم و اکشن فیلم برای بیننده جذاب است، اما پاشنه آشیل فیلم شخصیتپردازی سطحی و اطلاعات کمی است که ما از شخصیتها داریم و فیلم موفق نمیشود که علاقه تماشاگر را به سرنوشت شخصیت اصلیاش جلب کند.
ضد (امیرعباس رفیعی، ۱۴۰۰)
در التهابات سیاسی اول انقلاب که با بمبگذاری و ترور شخصیتهای مهم کشور همراه است، سعید که عضو سازمان مجاهدین خلق است و خود را در یک نیروی مخلص و انقلابی جا زده، با ورود نامزدش به ایران، موقعیتش به خطر میافتد و باید بین عشق و وظیفه یکی را انتخاب کند. سازمان مجاهدین قصد دارد از طریق سعید ترور آیتالله بهشتی را عملی کند، اما ورود بیتا برنامههای آنها را بهم میزند. فیلم بیش از ارائه حادثه و خط روایی جذاب، در پی القای بینشی است که مدافع آن است.
هناس (حسین دارابی، ۱۴۰۱)
این فیلم به ماجرای زندگی و ترور داریوش رضایینژاد دانشمند هستهای میپردازد که به رغم همه مشکلاتی که در زندگی دارد، حاضر به کوتاه آمدن از آرمانهایش نیست و در نهایت هم به دست اسرائیل ترور میشود. فیلم سعی دارد داستانش را در فضایی ملودراماتیک و عاشقانه پیش ببرد، اما چیزی که به آن ضربه زده تعدد کلیشهها و پیشبینیپذیر بودن خط داستانی آن است. مثل اغلب فیلمهای ایرانی که درباره ترور هستند، بیش از شکل دادن به یک خط داستانی جذاب با شخصیتهای درگیرکننده، چیزی که برای سازندگان اهمیت داشته نمایش باورها و جهانبینی شخصیتهاست که معمولا نتیجه چندان جذابی ندارد.