تحلیل شخصیت با استفاده از قصه عشق
شخصیت های جذاب و دلنشین کلید همه داستان های خوب هستند. این جمله را شما بارها و بارها شنیده اید. اما چه چیزی یک شخصیت را جذاب و دوست داشتنی می کند؟
غول و بچهها، مصورسازی از تام ثومب به سال ۱۸۶۵
یک روایت هر گزارش یا گفتهای از مجموعهای از رویدادها یا تجربیات مرتبط خواه (شامل: ، ، ، ، ، و غیره) یا (، ، ، ، و …) است. روایتها را میتوان از طریق دنبالهای از کلمات نوشتاری یا گفتاری، از طریق تصاویر ثابت یا متحرک، یا از طریق هر ترکیبی ارائه کرد. مکتب موسوم به ، روشهایی را به کار میگیرد که بیشتر برای تحلیل روایتهای داستانی و روایتهای غیر داستانی مانند سخنرانیهای سیاسی استفاده میشود. از اصطلاحات اساسی مرتبط با هر روایت میتوان به ، ، ، و آن روایت اشاره نمود.
اولین روش شناخته شده تاریخی برای به اشتراک گذاری روایت بوده. در دوران کودکی اکثر مردم، از روایتها برای راهنمایی کودکان در مورد رفتار مناسب، تاریخ فرهنگی، شکلگیری و یاددهی جمعی و ارزشهایشان به کودکان استفاده میکنند. داستانسرایی شفاهی امروزه در و در میان سنتی مورد مطالعه قرار میگیرد.
روایتها را میتوان در همه اشکال خلاقیت، هنر و سرگرمی از جمله ، ، ، و ، ، ، ، و ، ، ، ، ، و یافت. بهطور کلی، و همچنین در ، ، ، ، و دیگر ، تا زمانی که دنباله ای از رویدادها ارائه میشود نیز میتوان روایت را یافت. چندین جنبش هنری، مانند ، روایت را به نفع امر و رد میکنند.
روایت همچنین ممکن است در درون روایتهای دیگر، مانند روایتهایی که توسط یک (یک ) گفته میشود وجود داشته باشد. بخش مهمی از بسیاری از روایتها، است. شیوه روایت عبارت است از مجموعه روشهایی که برای انتقال روایت از طریق تفسیر نوشتاری یا گفتاری استفاده و دیده میشود.
تست MBTI، یک پرسشنامه روانسنجی فردی است که برای شناسایی نوع شخصیت، نقاط قوت و اولویتهای افراد طراحی شده است. این تست توسط ایزابل مایرز (Isabel Myers) و مادرش کاترین بریگز (Katherine Briggs) و بر اساس کارشان بر روی تئوری کارل یونگ (Carl Jung) درمورد انواع شخصیت تهیه شده است.
تاریخچهٔ داستانهای عامیانه[]
داستانهای عامیانه و افسانههای درون آنها هیچگاه بهعنوان مدرکِ قابل استناد، استفاده نمیشوند، اغلب آنها بسته به فرهنگ شکل گرفته در آن منطقه دستخوش تغیراتی هم از لحاظ زبانی و لهجه و هم از لحاظ ساختار میشوند، در این میان تنها چیزی که دست نخورده باقی میماند ریشهٔ تاریخی داستان عامیانه است، نام داستان عامیانه اولین بار توسط بانویی به نام در اواخر مصطلح گردید، بسیاری از داستانهای عامیانه، تاریخی افزون بر یکصد ساله دارند که به نظر میرسد با تغییرات، در فرهنگهای مختلف جهان همراه بودهاند، بررسی و یافتن تاریخِ ایجاد داستانهای عامیانه با توجه به اینکه تنها فُرمها و شکلهای ادبی باقی میمانند، کاری محال و تقریباً غیرممکن است، با این حال به گفتهٔ محققان در و ، ممکن است ریشهٔ اصلی داستانهای عامینهٔ امروزی به هزاران سال پیش نیز بازگردد، داستانهای عامیانه در ردههای مختلفی طبقهبندی میشوند و در این مورد و از قابل توجه هستند
تست قصه عشق مثلثی استرنبرگ اشکال مختلف عشق را از طریق سه عنصر صمیمیت، اشتیاق و تعهد ارزیابی می کند. احساس نزدیکی، برانگیختگی جسمی/عاطفی و تصمیم برای ماندن در یک رابطه طولانی مدت را اندازه گیری می کند. این به درک تجربیات عاشقانه افراد و اجزای لازم جهت یک رابطه رضایت بخش کمک می کند.
با توجه به بحثهای و در باب ماهیتِ ادبیات که است، لغاتی چون داستان و حکایت و افسانه باید در اصل بهمفهوم شبیهسازی و محاکات دلالت داشته باشند.
اما در مورد واژه داستان در حواشی آمدهاست که میتوان آن را هم ریشه دادستان در و بهمعنای حق و قانون دانست. البته علاوه بر این، دادستان به معنای پروسه و روند نیز بهکار میرفتهاست و از این رو داستان یعنی یک جریان و روند و با قصه در شباهت معنایی مییابد.
با وجود این، به نظر میرسد واژهٔ داستان ریشه «دا» و «داتن» باشد به معنی آفریدن و ساختن مثل دادار، بغداد و بامداد. از این رو معنای آن به fiction در که معادل جعل خیالی است نزدیک خواهد بود.
انواع داستانها[]
داستان کوتاه[]
داستان کوتاه گونهای از است که نسبت به رمان یا حجم کمتری دارد و در آن یا حوادث را مینویسد درحالی که در داستان بلند یا رمان، به جنبههای مختلف زندگی یک یا چند شخصیت میپردازد و دستش برای استفاده از کلمات باز است. به همین دلیل در داستان کوتاه مهم است و نویسنده نباید به موارد حاشیهای بپردازد.
داستان بلند[]
داستان بلند به گونهای از داستانها گفته میشود که خصوصیات و داستان کوتاه را هر دو در خود داشته باشد. در داستان بلند درست مانند داستان کوتاه معنا از اهمیت بالایی برخوردار بوده و فشردگی معنایی وجود دارد. همچنین شخصیتها و زمان پیوسته در حرکت هستند، تمامی شخصیتها بهصورتی هماهنگ در جهت تصویر معناهای اصلی داستان نقشآفرینی میکنند و نیز از استحکام و انسجام بالایی برخوردار است. حال اینکه داستان بلند همچون رمان، شخصیتها را گسترش نمیدهد و اما موضوع نیز بیشتر از وضعیتی که در داستان کوتاه دارد در آن گسترده میگردد. پرورش شخصیت و معنا در داستان بلند بیشتر از داستان کوتاه صورت میپذیرد و تا اندازهای بهخصوصیات رمان نزدیک میشود.
رُمان متنی روایتگر و داستانی است که در قالب نوشته میشود. در قرن هجدهم کلمهٔ «رمان» بیشتر برای اشاره به قصّههای کوتاه در مورد عشق و توطئه بهکار میرفت. در ۲۰۰ سال اخیر رمان تبدیل به یکی از مهمترین اشکال ادبی شدهاست. کلمهٔ «رمان» از وارد زبان فارسی شدهاست. رمان در فارسی قالب ادبی مدرنی بهشمار میرود؛ یعنی رمان در ادبیات فارسی، دیگر به معنای پیشین نیست و در معنای مدرن آن زیرمجموعه داستان طبقهبندی میشود.
داستان فلَش، داستانک یا داستان کوتاه، قالبی در داستاننویسی است که در چند خط یا حداکثر یک صفحه نوشته میشود و در پی یک کشف ضربهزننده است. این کشف میتواند غافلگیر کردن خواننده و ایجاد شوک، شوخی یا نمایش لحظهای زیبا باشد. در فارسی میتوان آن را «داستان ناگهان»، «داستان لحظه»، و «داستان آنی».
روایت، داستانی در یک قالب ساختاری است که به صورت سخن، ، ، ، کار ، ، ، یا از یک رخداد ای یا غیرقصهای را توصیف میکند.
داستان، فراوردهای است که در جهان خود، واقعی نمایانده میشود. واژهٔ داستان ممکن است بهعنوان مترادفی برای روایت استفاده شود. همچنین میتواند به عنوان کلمهٔ ارجاعی به های توضیح داده شده در روایت تلقی گردد. یک روایت ممکن است توسط یک در خلال روایت بزرگتر، نقل شود. یک بخش مهم از روایت، است. شیوههای بهکاررفته برای برقراری ارتباط در روایت به عنوان یک عملکرد را روایتگری مینامند.
در کنار بیان، و ، روایت جزء چهارم شیوه بیان در تعریف میشود. در تعریف دقیقتر، روایت شیوهای است که در آن راوی مستقیماً با خواننده ارتباط برقرار میکند.
داستانها یک جنبهٔ پراهمیت بهشمار میآیند. بسیاری از کارهای هنری و اکثر کارهای ادبی را داستان میگویند؛ در حقیقت بشریت از داستانها شکل گرفتهاست. از استاد تحقیقات حس آگاهی مینویسد: «شواهد قویاً نشان میدهند که انسان در تمام ها برای ارزشگذاری خود از نوعی فرم روایتی استفاده میکند. ما داستان سرایان دیرینه هستیم.»
از دیدگاه ، روایت همان بازنمایی قصه (یعنی یک رخداد یا مجموعهای از رخدادها) است. برخی پژوهشگران مدعیاند بدون حضور کسی که روایت را نقل کند (یعنی ) روایتی نیز در کار نیست اما بسیاری از نمایشها و فیلمها در این دیدگاه نادیده گرفته شدهاند؛ زیرا نمایش و فیلم معمولاً بدون راوی قصهگویی میکنند. روایتها دو جزء اصلی دارند: قصه و روایی.
خاستگاه روایت[]
داستانها، خاستگاه باستانی دارند که در فرهنگهای ، ، و وجود دارند. داستانها یک مؤلفه بارز از هستند که به عنوان تمثیل و نمونه برای روشن کردن اهداف مورد استفاده قرار میگیرد. داستان سرایی احتمالاً یکی از ابتداییترین فرمهای سرگرمی است. روایت همچنین ممکن است به پروسههای روان شناختی شخصی، حافظه و معناسازی اشاره کند.
به نظر پژوهشگران منشأ روایتهایی که از جهان وجود دارد عواملی مانند ، ادیان، تاریخ، ادبیات و یافتههای علمی است. بعضی از نظریهپردازان باور دارند که نخستین روایتها از اساطیر سرچشمه گرفتهاند. روایتهای اساطیری سعی داشتند چیستی و چرایی جهان را برای انسان توضیح بدهند. بسیاری از محققان انسان را ذاتاً حیوانی قصهگو میدانند که میکوشد هر چه را که پیرامونش وجود دارد در قالب داستان بریزد تا آشفتگیها و پراکندگیهای دنیایش را سر و سامان بدهد. گروهی نیز معتقدند نیاز ناگزیر ما به ارتباط انسانی، موجب شده که داستانگویی بخش جداییناپذیری از هویت انسانی شود. انسان با داستان دنیایی پیدا میکند که میتواند آن را با دیگران به اشتراک بگذارد.
صرفنظر از میزان درستی و اعتبار هر یک از این ادعاها، انسان همواره مشغول بازگویی و بازسازی داستانهایی است که پیشتر شنیدهاست. در گذر زمان، بازگویی و بازسازی روایتهای اولیه، گاه در ساحت خیال و گاه در فضای واقعی و تاریخی دنبال شده و داستانهای جدیدی از جهان به وجود آمدهاست. راویان داستانها دانسته و ندانسته و تحت تأثیر تجربههای فردی یا خیالپردازی محض یا متأثر از رخدادهای تاریخی، سمت و سوی داستانها را تغییر میدهند. بعضی از این داستانها به تبدیل میشوند. روایتهای جمعی به تعبیر ابرروایتهایی هستند که روایتهای کوچکتر را در دل خود جای میدهند و افراد زیادی قطعیت و حقیقت آنها را میپذیرند. بعضی از روایتها هم فردی هستند و در مقیاس کوچکتری فقط به راوی تعلق دارند و منحصر به او باقی میمانند.
پیآمدهای ادراکی[]
با ساختمانهای قالببندی شده منحصر به فرد معناها به نام نشانه آغاز میشود و معنیشناسی راهی است برای آن که کدها به هم پیوند بخورند تا پیام دریافت شود. این بخشی از یک سیستم ارتباطی است که از اِلمانهای لفظی و غیر لفظی استفاده میکند تا بیانی را با مدالیتهها و فرمهای گوناگون ایجاد کند.
در: «دربارهٔ رئالیسم در هنر» استدلال میکند که ادبیات به عنوان یک نهاد مستقل وجود ندارد، او و بسیاری از نشانهشناسان این نظر را قبول دارند که همه متنها چه نوشتاری و چه گفتاری همسانند، مگر آن که برخی نویسندگان متنهای خود را با خصوصیات مشخص ادبی کدگذاری کنند تا از دیگر فرمهای بیان مشخص باشند. با این حال یک تمایل روشن به تشخیص فرم روایت ادبی به صورت مستقل از دیگر فرمهای روایت وجود دارد. این نگاه اولین بار در کار های روس نظیر تحلیلهای از رابطه ساخت و سبک و کارهای دیده شد، که وی تحلیلهایی را دربارهٔ طرحهای مورد استفاده در انجام داد و ۳۱ ترکیب کارکردی معین را مشخص نمود. این تمایل (یا تمایلها) در کارهای گروه پراگ و اندیشمندان فرانسوی از جمله و نیز جریان یافت. این تمایل، به تحلیل ساختاری روایت و بدنهٔ پر نفوذ مدرنیته انجامید و این پرسشهای مهم را مطرح کرد:
- متن چیست؟
- نقش آن در بافتار فرهنگی چیست؟
- چگونه در هنر، سینما، تئاتر و ادبیات آشکار میشود؟
- چرا روایت به ژانرهای متفاوتی نظیر شعر، داستان کوتاه و رمان تقسیمبندی میشود؟
- چرا روایتها در ادبیات وجود دارند؟
هنر روایت به خودی خود یک امر بسیار مهم است. معمولاً تعداد زیادی از زیبایی شناسانه در داستانهای خوب پرداخت شده، وارد عمل میشوند. این المانها شامل ایدههای ضروری ساختار روایت با شروع و میانه و پایان یا – – – ، با رویدادهای مهم و محرک که در خطوط پیرنگ به صورت منسجم بندی شدهاند، قابل تشخیصاند. باتمرکز ویژه روی بیثباتی که شامل یادآوری گذشته، توجه به اتفاقات حال و پیشبینی آینده یا پس آمد میشود، تمرکز قابل توجه به شخصیتها و شخصیت پردازی که «تقریباً مهمترین مولفه است.» (دیوید لاج، هنر داستان سرایی، ۶۷)، برانگیختن تأویلهای گوناگون باایجاد صداهای مختلف در نمایش «صدای انسان یا چندین صدا از چندین انسان که با لهجهها، ریتمها و تپقهای بسیار سخن میرانند.» (لاج، هنر داستان سرایی، ۹۷- برای بسط این نظر نگاه کنید به تئوری میخاییل باختین)، داشتن صدای یا که به خودی خود برای مخاطبین هنگام خواندن، «» و «» میکند، (نگاه کنید به تئوری واکنش خوانندهها) گفتگو با ، فرایند بیان که گاهی اوقات وقتی که روایت به پیرنگ مقید شده باشد زیر لایه سطحی پنهان است و در دیگر وقتها مشاجره کردن برای یا علیه وضعیتهای گوناگون، تکیه محکم بر شکل زیبایی شناسانهٔ استاندارد امروزی، استفاده ویژه از ، ، (برای بسط این نظر نگاه کنید به فرا تاریخ، نوشته هایدن وایت) درگیری درون متنی با ارتباطات، مراجعات، اشارات، تشابهات و توازی زمانی و غیره آشکارتر است. در الباقی ادبیات و بهطور معمول در تلاشهایی برای نوشتن رمان آموزنده توضیح ترقی هویت با تلاش برای نشان دادن شایستگی شخصیت و جامعه، مرسوم است.
در ، و سایر شامل ، روایت میتواند به بشر اشاره کند. پروسه روایت شخصی با شخص یا سروکار دارد و در ایجاد و ساخت و ساز حافظهها به طبیعت بنیادی شخصی استدلال میکند.
تقسیمبندی روایت مثبت و منطقی دلالت بر توسعهٔ و دارد و اصطلاحاً گفته میشود که نقش مهمی را در بهبودی باز میکند. یک مکتب است. ، یک راه برای کسی است که تحت تأثیر یک بیماری واقع شده تا تجربههای حسی وی را خلق کند. آنان معمولاً از یک یا چند الگوی از پیش نظم یافته پیروی میکنند، ، یا .
شخص، بیماری را به عنوان یک حالت دایمی میبیند که بدتر خواهد شد و بدون خصلت رهایی است. بیماری نمونهای از این نوع است، بیمار بدتر و بدتر میشود و هیچ امیدی برای بازگشت وی به دنیای عادی وجود ندارد. نوع اصلی سوم، روایت ، تجربه وضعیت بیمار به عنوان یک فرصت برای دگرگون کردن خود به یک فرد بهتر از میان بدبختی و باز فراگرفتن آنچه که در زندگی مهم است.
نتیجه جسمانی بیماری نسبت به دگرگونی روحی و روانشناسی از اهمیت کم تری برخوردار است. نمونهای بارز آن منظرهٔ موفق در شفای سرطان سینهاست.
در ، بر طبق گفتهٔ ، روایت شیوهٔ بیانی سنتی، توسط تاریخ نویسان مورد استفاده بودهاست. در ۱۹۷۹، در یک دوره وقتی که جدید به مدل تحلیلی علمی–اجتماعی نیاز داشت، استون را کشف کرد. لارنس استون این موضوع را در سال ۱۹۷۹ شروع کرد. او روایت را این گونه تعریف کرد: به ترتیب وقوع سازمان یافتهاست، روی داستان منسجم متمرکز میشود، جنبهٔ توصیفی آن نسبتاً بیش از جنبهٔ تحلیلی است، برای مردم صرفاً به عنوان یک توصیف خیالی اهمیتی نداشت بلکه با ویژه و خاص بودن بیش از اجتماعی و آماری بودن سروکار داشت. وی گفت که “بیشتر تاریخ نویسان در حال تلاش برای پی بردن به اینکه چه چیزی در ذهن مردم گذشته بود و چه چیزی زندگی گذشته، دوست داشتنی بود، هستند، سؤالاتی که مارا به ضرورت استفاده از روایت آگاه میکند. تاریخ نویسان ملزم به نزدیک شدن به علوم اجتماعی هستند، به هر حال از محدودیت روایت و برتری آن برای ، نسبت به و ی زیرکانه بیش از نظم (قاعده) انتقاد شدهاست.
تاریخچهٔ داستانهای عامیانه[]
داستانهای عامیانه و افسانههای درون آنها هیچگاه به عنوان مدرکِ قابل استناد استفاده نمیشوند، اغلب آنها بسته به فرهنگ شکل گرفته در آن منطقه دستخوش تغیراتی هم از لحاظ زبانی و لهجه و هم از لحاظ ساختار میشوند، در این میان تنها چیزی که دست نخورده باقی میماند ریشهٔ تاریخی داستان عامیانه است، نام داستان عامیانه اولین بار توسط بانویی به نام در اواخر مصطلح گردید، بسیاری از داستانهای عامیانه، تاریخی افزون بر یکصد ساله دارند که به نظر میرسد با تغییرات، در فرهنگهای مختلف جهان همراه بودهاند، بررسی و یافتن تاریخِ ایجاد داستانهای عامیانه با توجه به اینکه تنها فُرمها و شکلهای ادبی باقی میمانند، کاری محال و تقریباً غیرممکن است، با این حال به گفتهٔ محققان در و ، ممکن است ریشهٔ اصلی داستانهای عامینهٔ امروزی به هزاران سال پیش نیز بازگردد، داستانهای عامیانه در ردههای مختلفی طبقهبندی میشوند و در این مورد و از قابل توجه هستند
جستارهای وابسته[]
برای مطالعهٔ بیشتر[]
پیوند به بیرون[]
منبع : wikihow